Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rick
U
یونجه روی هم انباشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lucerne
U
یونجه
fettle
U
یونجه
purple medie
U
یونجه
pollensis
U
تب یونجه
hay fever
U
تب یونجه
pollinosis
U
تب یونجه
alfalfa
U
یونجه
lucern
U
یونجه
nonsuch
U
یکجور یونجه
hay fever
[med.]
U
تب یونجه
[پزشکی]
hay rack
U
جای یونجه
pollinosis
[med.]
U
تب یونجه
[پزشکی]
pollenosis
[med.]
U
تب یونجه
[پزشکی]
hayfever
[med.]
U
تب یونجه
[پزشکی]
allergic rhinitis
[med.]
U
تب یونجه
[پزشکی]
farouche
U
یونجه گل قرمز کمرو
mows
U
توده یونجه یا کاه
mow
U
توده یونجه یا کاه
mown
U
توده یونجه یا کاه
hay loader
U
لودر یونجه
[کشاورزی]
hay mow
U
توده یاکومه یونجه یا علف خشک
stodgy
U
انباشته
stockpiles
U
انباشته
acervate
U
انباشته
congeries
U
انباشته
cumulate
U
انباشته
stockpiled
U
انباشته
full to repletion
U
انباشته
stockpile
U
انباشته
stacks
U
انباشته
stacked
U
انباشته
stack
U
انباشته
oodlins
U
انباشته
stockpiling
U
انباشته
filled
U
انباشته
cumulative
U
انباشته
massed
U
انباشته
full
U
انباشته
fullest
U
انباشته
oodles
U
انباشته
cramped
U
انباشته
tump
U
انباشته
stored
U
انباشته
stockpile
U
انباشته کردن
stored program
U
بابرنامه انباشته
stored program
U
برنامه انباشته
theory of accumulation
U
نظریه انباشته
stock
U
انباشته انباره
replete
U
تکمیل انباشته
stocked
U
انباشته انباره
quarrying
U
توده انباشته
quarry
U
توده انباشته
quarries
U
توده انباشته
stockpiling
U
انباشته کردن
stockpiles
U
انباشته کردن
stockpiled
U
انباشته کردن
jackpot
U
جوایزرویهم انباشته
jackpots
U
جوایزرویهم انباشته
accumulated
U
انباشته شده
accumulated error
U
خطای انباشته
stacked column chart
U
جدول ستونی انباشته
stacked column graph
U
نمودار ستونی انباشته
gabion
U
سبد انباشته ازسنگ
backlogs
U
کارناتمام یا انباشته پس افت
backlog
U
کارناتمام یا انباشته پس افت
cumuli
U
ابر متراکم و روی هم انباشته
cumulus
U
ابر متراکم و روی هم انباشته
the desk is piled with books
U
میز از کتاب انباشته شده است
lumberyards
U
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyard
U
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
hay
U
گیاه خشک کرده یونجه خشک
congested
U
فشرده انباشته شده بهم فشرده
stored program computer
U
کامپیوتر با برنامه انباشته کامپیوتر با برنامه ذخیره شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com