English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Easy does it . U یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slugs U یواش یواش وکرم واربیهوده وقت گذراندن
slugged U یواش یواش وکرم واربیهوده وقت گذراندن
slug U یواش یواش وکرم واربیهوده وقت گذراندن
I wI'll gradually get used to it . U یواش یواش عادت خواهم کرد
Now I'm starting to believe it. U دارم یواش یواش قبولش میکنم.
slow U یواش
slowing U یواش
slows U یواش
slowed U یواش
slowest U یواش
slower U یواش
Speak in a low voice . Spead slowly . U یواش حرف زدن
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
throw a monkey wrench into <idiom> U آرام آرام متوقف کردن چیزی
work into <idiom> U آرام آرام مجبور شدن
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
dumb show U نمایش صامت وبدون حرف
gothicize U زمخت وبدون فرافت کردن
shinplaster U اسکناس کم ارزش وبدون پشتوانه
blank check U سندامضاء شده وبدون متن
clownish U دارای رفتار زمخت وبدون اداب
tough minded U دارای فکر خشن وبدون احساسات
inert mine U مین بی اثر وبدون خرج تلاش
tabula rasa U فکر ساده وبدون تصور اطفال
syncopation U رقص یا اهنگ سبک وبدون ضرب
middlebrow U شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
canoe U قایق باریک وبدون بادبان وسکان
canoes U قایق باریک وبدون بادبان وسکان
dabbler U دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می
laid-back U آرام
restrained U آرام
even-tempered U آرام
goose-stepping U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
dog paddle U شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
goose-steps U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepped U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
catchall U بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
simmer down <idiom> U آرام شدن
Relax! U آرام باش!
hushed U آرام وصلحآمیز
acquiesce آرام کردن
go-slow U آرام کارکردنکارگرانبهنشانهاعتراض
blue in the face <idiom> U آرام گرفتن
downer U آرام بخش
tone down <idiom> U آرام ساختن
downers U آرام بخش
mild-mannered U آرام ومودب
Be quiet ! U آرام باش !
intuitionalism U عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionism U عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
impulsive U کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
to keep one's feet on the ground <idiom> U آرام و استوار ماندن
He is calm and composed. U آرام وخونسرد است
chiaroscuro U نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
a quiet backwater U محل آرام و عقب افتاده
To simmer down . U آرام شدن (پس از خشم وعصبانیت )
hovercraft U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
tie up <idiom> U آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
The evening was very pleasant, albeit a little quiet. U شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
play by ear <idiom> U توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
sections U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
post- U عجله
speed U عجله
post U عجله
speeding U عجله
posted U عجله
posts U عجله
speeds U عجله
snapping U عجله
hurry U عجله
hurries U عجله
hustles U عجله
hustled U عجله
hustle U عجله
unhurriedly U بی عجله
snap U عجله
snapped U عجله
snaps U عجله
hurrying U عجله
unhurried U بی عجله
in a hurry U در عجله
hustling U عجله
hurriedness U عجله
hastiness U عجله
hasty U با عجله
forwardness U عجله
haste U عجله
step on it <idiom> U عجله کردن
step on the gas <idiom> U عجله کردن
in a hurry <idiom> U عجله داشتن
in a rush <idiom> U عجله داشتن
to be pressed for time U عجله داشتن
take your time U عجله نکن
precipitous U از روی عجله
I'm in a hurry. من عجله دارم.
to be under deadline pressure U عجله داشتن
festinate U عجله کردن
busk U عجله کردن
hotfoot U عجله کردن
haste U عجله کردن
in a hurried state U در حال عجله
make a hurry U عجله کنید
expediency U عجله کارمهم
shuffle off U به عجله برداشتن
speeder U عجله کننده
stour U کشمکش عجله
busked U عجله کردن
hying U عجله کردن
birr U عجله وسرعت
hurrying U عجله کردن
hurry U عجله کردن
hie U عجله کردن
expeditious U از روی عجله
hold hard U عجله نکنید
hurry up U عجله کنید
busks U عجله کردن
busking U عجله کردن
to make a hurry U عجله کردن
to make haste U عجله کردن
expedience U عجله کارمهم
get a move on <idiom> U عجله کردن
I'm in a hurry. من عجله دارم
hurries U عجله کردن
get cracking <idiom> U عجله کردن
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
sketchier U از روی عجله ناقص
sketchiest U از روی عجله ناقص
one-two <idiom> U عجله کار شیطونه
snatchy U با عجله انجام شده
sketchily U از روی عجله ناقص
Hurry up !Step on it ! Come on! U یا الله عجله نکن !
make a beeline for something <idiom> U با عجله به جایی رفتن
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
Why all this rush ? U عجله ات برای چیست ؟
sketchy U از روی عجله ناقص
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
jotting U چیزیکه با عجله نوشته شده
to shake a leg <idiom> U عجله کردن [اصطلاح روزمره]
rushing U حمله کردن هجوم با عجله
rush U حمله کردن هجوم با عجله
Come on, shake a leg! U عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
rushed U حمله کردن هجوم با عجله
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
We rushed ( hurried ) back to the train station. U با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
throw together <idiom> U عجله داشتن ومراقب نبودن
slap together <idiom> U به عجله وبی مراقبت واداشتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
Get a move on! U یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
There is no hurry , there is plenty of time . U عجله نکنید وقت زیاد داریم
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to decamp U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
He is restless. He cant keep stI'll. U آرام نمی گیرد (یک جابد نمی شود )
rushing U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
At a leisrely pace. U خوش خوشک ( آرام سلانه سلانه )
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
predigestion U هضم سریع و از روی عجله هضم مصنوعی بوسیله دارووغیره
Tell that so and so to hurry up . U به این ‏فلان فلان شده بگه عجله کند
hay wire U ساخته شده از روی عجله بدساخته شده
make a push U کوشش کردن عجله کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com