English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (49 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mud U گل الود کردن
puddle U گل الود کردن
puddles U گل الود کردن
bemire U گل الود کردن
nemire U گل الود کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blur U منظره مه الود لک کردن
blurred U منظره مه الود لک کردن
blurring U منظره مه الود لک کردن
blurs U منظره مه الود لک کردن
lair U گل الود کردن استراحت کردن
lairs U گل الود کردن استراحت کردن
drowse U خواب الود کردن
drowsed U خواب الود کردن
drowses U خواب الود کردن
drowsing U خواب الود کردن
drowze U چرت زدن خواب الود کردن
maunder U بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
Other Matches
foamier U کف الود
foamiest U کف الود
foamy U کف الود
plashy U گل الود
scummy U کف الود
caliginous U مه الود
brumous U مه الود
spunous U کف الود
spumy U کف الود
foggy U مه الود
foggiest U مه الود
turbid U مه الود
spluttery U تف الود
foggier U مه الود
turbid U گل الود
lathery U کف الود
muddies U گل الود
fogbound U مه الود
muddier U گل الود
mire U گل الود
muddied U گل الود
sudsy U کف الود
shod U گل الود
bedraggled U گل الود
thicker U گل الود
thick U گل الود
dropsical U پف الود
muddiest U گل الود
muddying U گل الود
thickest U گل الود
feculent U گل الود
muddy U گل الود
slumbrous U خواب الود
doziest U خواب الود
fogs U مه الود بودن
dozy U خواب الود
smeared with dirt U خاک الود
drowsier U خواب الود
somnifacient U خواب الود
dozier U خواب الود
venomous U زهر الود
passionate U هوس الود
slumb U خواب الود
somnolent U خواب الود
drowsiest U خواب الود
slumberous U خواب الود
sponge cakes U کیک پف الود
drowsy U خواب الود
slumbery U خواب الود
fog U مه الود بودن
wrathful U قهر الود
fiercest U خشم الود
fierce U خشم الود
muddying U خیس و گل الود
muddy U خیس و گل الود
ensanguined U خون الود
sleepiest U خواب الود
muddiest U خیس و گل الود
sleepy U خواب الود
muddies U خیس و گل الود
fogginess U مه الود بودن
tinged with cnvy U رشک الود
muddier U خیس و گل الود
muddied U خیس و گل الود
based on private motives U غرض الود
fiercer U خشم الود
soporific U خواب الود
sponge cake U کیک پف الود
vapory U بخار الود
like mad U خشم الود
loblolly U چاله گل الود
muddilly U بطور گل الود
muddily U بطور گل الود
sleepier U خواب الود
foggily U بطورمه الود یامبهم
drowze U خواب الود بودن
drowzy head U ادم خواب الود
dustily U بطور خاک الود
sleepily U بطور خواب الود
sleepyhead U ادم خواب الود
cloud forest U جنگل بلند مه الود
balderdash U یاوه نوشابه کف الود
heavier U غلیظ خواب الود
heavies U غلیظ خواب الود
heaviest U غلیظ خواب الود
heavy U غلیظ خواب الود
bloody U خون الود قرمز
bloodiest U خون الود قرمز
bloodier U خون الود قرمز
sleepyheads U ادم خواب الود
pussy U ریم الود گربه
steamier U دارای بخار مه الود
poppied U خواب الود یا ارام
haematidrosis U عرق خون الود
interesde motive U انگیزه غرض الود
steamy U دارای بخار مه الود
pussies U ریم الود گربه
steamiest U دارای بخار مه الود
i feel sleepy U خواب الود هستم
partial U غرض الود جزیی
poison pen U نوشته غرض الود
interested U مجذوب غرض الود
sludge U جای کثیف ولجن الود
swash U زمین لیز وگل الود
oozy U لجن الود تراوش کننده
blear eyed U دارای چشم تار یااشک الود
cupboard love U عشق بخود بسته یاغرض الود
bleary U دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
squelching U صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelch U صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelched U صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelches U صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
doughface U دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
sand man U لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
dreamier U خواب مانند خواب الود
dreamy U خواب مانند خواب الود
dreamiest U خواب مانند خواب الود
somnific U خواب اور خواب الود
drabble U گل الود شدن گلی شدن
bloodstained U خون الود خون ریخته
bloodstain U خون الود خون ریخته
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com