Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rodomontade
U
گزافه گویی کردن فریاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exaggerates
U
گزافه گویی کردن
hyperbolize
U
گزافه گویی کردن
exaggerating
U
گزافه گویی کردن
overstating
U
گزافه گویی کردن
overstates
U
گزافه گویی کردن
overstated
U
گزافه گویی کردن
exaggerate
U
گزافه گویی کردن
overstate
U
گزافه گویی کردن
overstatement
U
گزافه گویی
tympany
U
گزافه گویی
exaggeration
U
گزافه گویی
overstatements
U
گزافه گویی
bullshit
U
گزافه گویی
bombast
U
جنس پنبهای گزافه گویی
chiromancy
U
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
whooping
U
فریاد کردن
whoop
U
فریاد کردن
blat
U
فریاد کردن
whooped
U
فریاد کردن
to by blue muder
U
فریاد کردن
whoops
U
فریاد کردن
to break forth in to joy
U
از خوشی فریاد کردن
holler
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
hollered
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
howls
U
فریاد زدن عزاداری کردن
howl
U
فریاد زدن عزاداری کردن
hollers
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
howled
U
فریاد زدن عزاداری کردن
hollering
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
braggarts
U
گزافه گو
braggart
U
گزافه گو
braggadocio
U
گزافه گو
jobilate
U
شادی کردن از خوشی فریاد زدن
bigmouthed
U
گزافه گوی
to speak ill of
U
بد گویی کردن از
to fling d.
U
بد گویی کردن
soliloquize
U
تک گویی کردن
knock
U
بد گویی کردن از
knocks
U
بد گویی کردن از
knocked
U
بد گویی کردن از
complementing
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
telnet
U
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
divined
U
غیب گویی کردن
natters
U
یاوه گویی کردن
divining
U
غیب گویی کردن
dotes
U
پرت گویی کردن
forebode
U
پیش گویی کردن
divines
U
غیب گویی کردن
dote
U
پرت گویی کردن
fribble
U
یاوه گویی کردن
natter
U
یاوه گویی کردن
doted
U
پرت گویی کردن
nattering
U
یاوه گویی کردن
nattered
U
یاوه گویی کردن
bullshit
U
چرند گویی کردن
divine
U
غیب گویی کردن
quibbled
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
bounces
U
پریدن گزاف گویی کردن
bounced
U
پریدن گزاف گویی کردن
bounce
U
پریدن گزاف گویی کردن
prate
U
یاوه گویی کردن وراجی کردن
fret
U
فریاد
rhodomontade
U
فریاد
shout
U
فریاد
shouted
U
فریاد
whooping
U
فریاد
squawked
U
فریاد
shouting
U
فریاد
frets
U
فریاد
vociferation
U
فریاد
exclamation
U
فریاد
whoops
U
فریاد
squeals
U
فریاد
shrieked
U
فریاد
shrieking
U
فریاد
squealed
U
فریاد
squeal
U
فریاد
squawk
U
فریاد
groans
U
فریاد
squawks
U
فریاد
whooped
U
فریاد
whoop
U
فریاد
shrieks
U
فریاد
exclamations
U
فریاد
kiai
U
فریاد
outcries
U
فریاد
outcry
U
فریاد
groan
U
فریاد
redresser
U
فریاد رس
groaned
U
فریاد
groaning
U
فریاد
shouts
U
فریاد
mewl
U
فریاد
calling
U
فریاد
shriek
U
فریاد
yells
U
فریاد زدن
yelling
U
فریاد زدن
jubilate
U
فریاد شادی
vociferance
U
فریاد و نعره
yell
U
فریاد زدن
yelled
U
فریاد زدن
greeted
U
داد فریاد
cries
U
فریاد زدن
To cry out .
U
فریاد بر آوردن
bawled
U
فریاد زدن
greet
U
داد فریاد
bawling
U
فریاد زدن
shouter
U
فریاد زننده
screamer
U
فریاد زدن
bawl
U
فریاد زدن
utter a cry
U
فریاد زدن
cries
U
فریاد گریه
cry
U
فریاد زدن
whoopee
U
فریاد خوشحالی
greets
U
داد فریاد
cry
U
فریاد گریه
to cry wolf too often
U
انقدربدروغ فریاد
hollers
U
فریاد خوشحالی
holler
U
فریاد خوشحالی
gaff
U
گفتاربیهوده فریاد
hurray
U
فریاد زدن
hollered
U
فریاد خوشحالی
war whoop
U
فریاد جنگ
war cry
U
فریاد جنگی
hollering
U
فریاد خوشحالی
bawls
U
فریاد زدن
screeching
U
فریاد شبیه جیغ
shrieks
U
فریاد دلخراش زدن
shrieking
U
فریاد دلخراش زدن
with rejoicings and embraces
U
با شادی و فریاد هورا
chevy
U
فریاد هنگام شکار
screeches
U
فریاد شبیه جیغ
shrieked
U
فریاد دلخراش زدن
triumphantly
U
فاتحانه فریاد پیروزی
triumphant
U
فاتحانه فریاد پیروزی
shriek
U
فریاد دلخراش زدن
screeched
U
فریاد شبیه جیغ
screech
U
فریاد شبیه جیغ
to roar with pain
U
از درد فریاد زدن
To go to someones rescues . To succour someone .
U
به فریاد کسی رسیدن
to shout for joy
U
از خوشی فریاد زدن
salvo
U
فریاد دسته جمعی
salvoes
U
فریاد دسته جمعی
exclaimed
U
ازروی تعجب فریاد زدن
full-throated
U
صدا یا فریاد بسیار بلند
exclaims
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming
U
ازروی تعجب فریاد زدن
donnybrook
U
فریاد پرسر وصدا هیاهو
exclamatory
U
شگفت اور متضمن فریاد
hooted
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooting
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
wows
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
hoot
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
view halloo
U
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
wowed
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
hoots
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
one would say
U
گویی
so to peaking
U
گویی
candour
U
رک گویی
pauciloquy
U
کم گویی
hypologia
U
کم گویی
laconic speech
U
کم گویی
plain speaking
U
رک گویی
hypophrasia
U
کم گویی
outdpokenness
U
رک گویی
downrightness
U
رک گویی
soliloquies
U
تک گویی
free spokenness
U
رک گویی
to stab in the back
U
بد گویی
scandals
U
بد گویی
ingenuousness
U
رک گویی
as thought
U
گویی
candor
U
رک گویی
soliloquy
U
تک گویی
scandal
U
بد گویی
knop
U
گویی
tallyho
U
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
hoick
U
فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
piffle
U
مهمل گویی
disclosure
U
بی پرده گویی
contradictions
U
خلاف گویی
revilement
U
ناسزا گویی
contradiction
U
خلاف گویی
disclosures
U
بی پرده گویی
unreserve
U
بی پرده گویی
jests
U
بذله گویی
reticence
U
سکوت کم گویی
wits
U
بذله گویی
witticisms
U
بذله گویی
jest
U
بذله گویی
missatement
U
خلاف گویی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com