Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
though
U
گرچه هرچند با اینکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
although
U
گرچه
tho'
U
گرچه
although
U
هرچند
however
U
هرچند
theory of epigensis
U
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
howsoever
U
هر قدر هرچند
as often as
U
هرچند دفعه که
however
U
هر چه
[هر طور]
[هر قدر هم]
[هرچند]
off and on
U
گاهی هرچند وقت یکبار
He accepted the job, albeit with some hesitation.
U
هرچند که با تردید، او
[مرد ]
این کار را پذیرفت.
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
urban bundle
U
بقچه شهری
[این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
square design
U
طرح خشتی
[طرح مربع شکل]
[این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
in spite of the face that
U
اینکه
save that
U
جز اینکه
up to/till/until
<idiom>
U
تا اینکه
unless
U
جز اینکه
in order that
U
تا اینکه
the fact that
U
اینکه
howbeit
U
با اینکه
or
U
یا اینکه
so as to
U
تا
[اینکه ]
in order to ...
U
تا
[اینکه ]
so that
U
برای اینکه
whereas
U
نظر به اینکه
on the supposition that
U
بتصور اینکه
owing to the fact that
U
نظر به اینکه
than
U
تا اینکه بجز
owing to the fact that
U
به واسطه اینکه
notwithstanding
U
باوجود اینکه
for
U
برای اینکه
save that
U
الا اینکه
the reason why
U
دلیل اینکه
pray consider my case
U
تمنی اینکه
that's that
U
اینکه از این
hent
U
ربودن تا اینکه
on the supposition that
U
بخیال اینکه
ere
U
قبل از اینکه
even though
U
ولو اینکه
as thought
U
مثل اینکه
in order that
U
برای اینکه
as though
U
مثل اینکه
as if
U
مثل اینکه
as soon as
U
بمحض اینکه
wherein
U
دراثنای اینکه
because
U
برای اینکه
whilst
U
ضمن اینکه
in view of the fact that
U
نظر به اینکه
instantly
U
به محض اینکه
insomuch
U
نظر به اینکه
inorder to
U
برای اینکه
the reason why
U
علت اینکه
so as to
U
برای
[اینکه]
in order to ...
U
برای
[اینکه]
forasmuch as
U
نظر به اینکه
to the end that
U
تا اینکه بقصداینکه
whenas
U
بعلت اینکه
Despite the fact that…
U
با وجود اینکه
to the end that
U
برای اینکه
instead
U
بجای اینکه
In view of the fact that … whereas …
U
نظر به اینکه
to sum up
U
خلاصه اینکه
providing
U
مشروط بر اینکه
in view of
<idiom>
U
به خاطر اینکه
not to say ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
not to mention ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
Not to mention the fact that …
U
حالا بگذریم از اینکه...
in order that he may go
U
برای اینکه برود
as regards
U
با توجه به اینکه اما
in one world
U
خلاصه اینکه مختصرا
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
as respects ...
U
درباره ...
[با توجه به اینکه... ]
what with
<idiom>
U
برای اینکه ،درنتیجه
inorder to
U
به خاطر اینکه برای
there is nothing for it but to
U
چارهای ندارد جز اینکه
as respects
U
با توجه به اینکه اما
in order that i may go
U
برای اینکه بروم
that is no new
U
اینکه خبر تازهای نبود
Supposing that is the case .
U
بفرض اینکه اینطور باشد
inadvisably
U
بدون اینکه صلاح باشد
You are asking for it. You are sticking your neck out.
U
مثل اینکه تنت می خارد
in orders that it may beeasier
U
برای اینکه اسان تر شود
iimmediately he saw me
U
بمحض اینکه مرا دید
adside from
U
صرفنظر از اینکه گذشته از این
to be on the safe side
U
برای اینکه احتمال اشتباه
whereas
U
بادر نظر گرفتن اینکه
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
much as I'd like to
<idiom>
U
با اینکه اینقدر دوست دارم
the instant i saw him
U
بمحض اینکه اورا دیدم
Unless the contray is proved .
U
مگر اینکه خلافش ثابت شود
combatable
U
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
incomparably
U
بدون اینکه نظر داشته باشد
authentication
U
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
approve
U
تصور اینکه چیزی خوب است
approves
U
تصور اینکه چیزی خوب است
approving
U
تصور اینکه چیزی خوب است
euphonically
U
برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
irrelevantly
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
it is not true that he is dead
U
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
we eat that we may live
U
میخوریم برای اینکه زنده باشیم
Depending on how late we arrive ...
U
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
benifit of elergy
U
امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
You seem to expect something for good measure !
U
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
He is very primitive and uncuth .
U
مثل اینکه از پشت کوه آمده
our offer to render a service
U
حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
It's good to see you again.
U
خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
hylotheism
U
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
I am glad to see you up and about.
خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
take a stand on something
<idiom>
U
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
quality
U
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
forbid
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbids
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
qualities
U
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
i sort of feel sick
U
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
it was beneath my notice
U
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
Unless otherwise stated .
U
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
U
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
There is still time before I go.
U
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
dut of court
U
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
except as otherwise provided
U
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
germtheory
U
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
polarities
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
think little of
<idiom>
U
تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
learn to walk before yaou run.
<proverb>
U
قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
checks
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
To see her
[The sight of her]
gives me a pang in my heart.
U
وقتی که او
[زن]
را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
humoralism
U
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
check
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
You wI'll fail unless you work harder .
U
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
failures
U
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failure
U
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
polarity
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
mercerize
U
موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
U
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
checked
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
. Why,what was the harm?
U
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
second-guess someone
<idiom>
U
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
adoptionism
U
اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
without lifting a finger
U
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
without lifting a finger
U
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
gibus
U
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
zero
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
powers
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
dirty bit
U
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
chopped
U
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
checked
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
interpleader
U
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
check
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
to paynize wood
U
چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
checks
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
high time
<idiom>
U
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
interior label
U
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
chop
U
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
powering
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
verifying
U
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
looped
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
Funstionalism
U
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
verified
U
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verifies
U
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
power
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
verify
U
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
loops
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
powered
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
U
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
zeroes
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeros
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
assignment
U
بررسی اینکه آیا یک مقدار با توجه به نوعش درست است یا خیر
synchronised
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
synchronises
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
cut down to size
<idiom>
U
ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
synchronize
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronising
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
boxes
U
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
material theory of heat
U
پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
analysis
U
بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
intuitionism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
polarities
U
بیان اینکه نقط های منبع یا collector جریان الکتریکی است .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com