English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dielectric heating U گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
photo electric U وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
cirrocumulus U قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
pyrometer U الت سنجش گرمای زیاد
incandesce U از گرمای زیاد سفید شدن
hall effect U شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
field emission U پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
electromagnetic U ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
quiet U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
quietest U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
electromagnetic U اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
smog U میدان مغناطیسی گسترده و الکتریسته ایستا که با قط عات الکترونیکی ایجاد شده است
solenoid U سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
high fidelity U ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
ashkenazim U قراردارد
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
teethridge U برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد
line of engagement U ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
weld bead U تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
putting greens U قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
putting green U قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
video amplifier U دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
dielectric U دی الکتریک
dielectric loss factor meter U دی الکتریک
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
lightening hole U سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
dielectric hysteresis U پسماند دی الکتریک
dielectric loss U اتلاف دی الکتریک
electric foil U فلوره الکتریک
dielectric current U جریان دی الکتریک
dielectric absorption U جذب دی الکتریک
mica dielectric U دی الکتریک میکا
relative permittivity U ضریب دی الکتریک
dielectric constant U ثابت دی الکتریک
permittivity U ثابت دی الکتریک
k U ثابت دی الکتریک
faradism U تحریک با الکتریک
dielectric strength U استحکام دی الکتریک
dielectric strength U قدرت دی الکتریک
faradization U تحریک با الکتریک
condenser dielectric U دی الکتریک خازن
ideal dielectric U دی الکتریک ایده ال
low loss capacitor U خازن با تلفات دی الکتریک کم
relative dielectric constant U ثابت دی الکتریک نسبی
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
carriers U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
colour U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colours U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
carrier U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
dischrger U الت تولید جریان الکتریک
bandpass filter U فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
filters U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
electro statics U علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
omnibus wire U سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
out of step U دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
rheometer U الت سنجش سرعت جریانهای الکتریک یا خون
voltage U نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltages U نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
scotland yard U نام کوچهای در لندن که اداره مرکزی شهربانی لندن در ان قراردارد
fdm U Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
fdm U انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequency division multilexing U مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
radiant heat U گرمای تابنده
thermonuclear U گرمای هستهای
sensible heat U گرمای محسوسه
boiling heat U گرمای جوشش
high or low temperature U گرمای زیادیاکم
total heat of solution U گرمای کل انحلال
heating value U گرمای احتراق
integral heat of solution U گرمای کل انحلال
latent heat U گرمای نهان
specific heat U گرمای ویژه
latent heat of sublimation U گرمای تصعید
phlogosis U گرمای سوزنده
wash heat U گرمای جوش
heating value U گرمای سوختن
heat value U گرمای احتراق
heat of hydration U گرمای ابش
heat of combustion U گرمای سوختن
latent heat of fusion U گرمای ذوب
maturing heat U گرمای گیرش
heat of fusion U گرمای ذوب
heat of vaporization U گرمای تبخیر
genial heat U گرمای ملایم
heat of evaporation U گرمای تبخیر
heat of condensation U گرمای میعان
heat of ionization U گرمای یونش
heat of reaction U گرمای واکنش
paradoxical warmth U گرمای تناقضی
heat value U گرمای سوختن
heat of transformation U گرمای تحول
heat of transformation U گرمای تبدیل
heat of sunlimation U گرمای تصعید
heat of formation U گرمای تشکیل
heat of solution U گرمای انحلال
heat of solidification U گرمای انجماد
heat of combustion U گرمای احتراق
heat of activation U گرمای فعالسازی
cinder heat U گرمای شلاکه
equiviscous temperature U گرمای لزوجت
expansion heat U گرمای واتنش
waste heat U گرمای تلف شده
molar heat of formation U گرمای مولی تشکیل
molecular specific heat U گرمای ویژه مولی
heat of sunlimation U گرمای نهان تصعید
molar heat of fusion U گرمای مولی ذوب
phosphoresce U بدون گرمای محسوس
molar heat of solution U گرمای مولی انحلال
molar specific heat U گرمای ویژه مولی
molar heat of sublimation U گرمای مولی تصعید
molar heat of vaporization U گرمای مولی تبخیر
molar heat of crystallization U گرمای مولی تبلور
molar heat of condensation U گرمای مولی میعان
differential heat of solution U گرمای انحلال تفاضلی
heat of fusion U گرمای نهان ذوب
latent heat of varporization U گرمای نهان تبخیر
latent heat of fusion U گرمای نهان ذوب
generated heat U گرمای تولید شده
standard heat of formation U گرمای تشکیل استاندارد
molar heat of combusion U گرمای مولی احتراق
latent heat of sublimation U گرمای نهان تصعید
courses U میدان تیر میدان
coursed U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
sweating heat U گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
law of additivity of reaction heat U قانون جمع پذیری گرمای واکنش
to take one's temperature U درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
frequency U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
thermoelectrometer U الت سنجش جریان یزق ازروی گرمای ان
diode U قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
isothermal line U خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
isocheim U خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
affection U تاثیر
efficacy U تاثیر
effectiveness U تاثیر
forcefulness U تاثیر
adaphorous U بی تاثیر
impressiveness U تاثیر
influence line U خط تاثیر
effect U تاثیر
effected U تاثیر
effecting U تاثیر
semplice U بی تاثیر
hanks U تاثیر
sensation U تاثیر
influenced U تاثیر
influences U تاثیر
sensations U تاثیر
forcibly U با تاثیر
influx U تاثیر
influencing U تاثیر
hank U تاثیر
influence U تاثیر
influxes U تاثیر
burn out U گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
isotheral line U خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
affected [by] <adj.> U تحت تاثیر
aerate U در تحت تاثیر
hit-and-run <idiom> U تاثیر ناگهانی
concerned [by] <adj.> U تحت تاثیر
impressible U تاثیر پذیر
impressionability U تاثیر پذیری
impressional U تاثیر کننده
afair U تاثیر کردن
inductive influence U تاثیر القائی
bear U تاثیر داشتن
bears U تاثیر داشتن
influences U تاثیر کردن بر
make an impression U تاثیر گذاشتن
efficacity U درجه تاثیر
efficacity U تاثیر سودمندی
after-effect U تاثیر بعدی
wallydraigle U تاثیر پذیر
efficiency U درجه تاثیر
touched U تحت تاثیر
effectiveness U میزان تاثیر
influencing U تاثیر کردن بر
field effect U با تاثیر میدانی
effectiveness U تاثیر بخشی
size effect U تاثیر اندازه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com