English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2442 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
strike root U ریشه کردن گرفتن
obtained U فراهم کردن گرفتن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
obtain U فراهم کردن گرفتن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
circle U گرفتن احاطه کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
circles U گرفتن احاطه کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
fog U تیره کردن مه گرفتن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
hugs U بغل کردن محکم گرفتن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
rises U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
to run over U مرور کردن زیر گرفتن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
to get to U شروع کردن دست گرفتن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
wails U ناله کردن ماتم گرفتن
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
wailing U ناله کردن ماتم گرفتن
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
fussing U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
early weaning U از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
get U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
titrate U عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
gets U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
fuss U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
getting U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
fussed U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fusses U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
overestimate U غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimated U غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimates U غلو کردن دست بالا گرفتن
takle U به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
slurs U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurred U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
track down a person U رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
slurring U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
overestimating U غلو کردن دست بالا گرفتن
slur U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
questions U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
question U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
questioned U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
bear arms U سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
This is plain highway robbery . U این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
bozo bit U بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
duty with troops U در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
dehydrogenate U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenize U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
moralising U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
sail into U به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
moralizing U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralises U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
frame U قاب کردن قاب گرفتن
to pick up a language. <idiom> U زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1گج
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com