English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
circular flow of income U گردش دورانی درامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eyre U گردش دورانی
flow of income U گردش درامد
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
rotary U دورانی
vertiginous U دورانی
mawashi U دورانی
dollyo U دورانی
out flanking U دورانی
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
revolving U گردنده دورانی
revolution U سرعت دورانی
centrifugal pump U پمپ دورانی
revolutions U سرعت دورانی
mawashi geri U ضربه دورانی پا
circular frequency U تکرار دورانی
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
cyclical budget U بودجه دورانی
diode lamp U دیود دورانی
cyclic pitch U گام دورانی
dollyo chagi U ضربه دورانی پا
concentricity U حرکت دورانی
concentric running U حرکت دورانی
turning movement U احاطه دورانی
turning movement U حرکت دورانی
rotational inertia U لختی دورانی
rotational U چرخشی دورانی
rotation inertia U لختی دورانی
turbo compressor U کمپرسور دورانی
rotation flow U شارش دورانی
rotary switch U کلید دورانی
rotary drilling U حفاری دورانی
rotary pump U پمپ دورانی
encirclement U احاطه دورانی
moom dollyo bandea dollyo chagi U ضربه پا برعکس دورانی
concentricity test U ازمایش حرکت دورانی
circular dischroism U دو رنگ نمایی دورانی
vertical envelopement U حرکت دورانی قائم
moom dolly chagi U ضربه پا به عکس دورانی
gyratory breaker U سنگ شکن دورانی
kwon toul chigi U ضربه مشت دورانی
cyclic pitch control U کنترل گام دورانی
gyratory crusher U سنگ شکن دورانی
evolution U چرخش حرکت دورانی
cycled U :بصورت دورانی فاهر شدن
semi spinner U پرتاب دورانی گوی بولینگ
screwing U حرکات دورانی یخهای دریایی
cycles U :بصورت دورانی فاهر شدن
cycle U :بصورت دورانی فاهر شدن
semi roller U پرتاب دورانی گوی بولینگ
rock U حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocks U حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocked U حرکت دورانی بال به دور بدنه
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
rotaglider U گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
vortex flow U جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
circulations U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulation U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
expansion bearing U تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
coffee grinders U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
blast hole drill U مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
earning U درامد
prelusion U درامد
revenue U درامد
total revenue U درامد کل
remunerative U پر درامد
earnings U درامد
means U درامد
comings in U درامد
hatches U درامد
hatched U درامد
hatch U درامد
admissions U درامد
total income U درامد کل
admission U درامد
proceeds U درامد
returns U درامد
returning U درامد
returned U درامد
income U درامد
emoluments U درامد
makings U درامد
emolument U درامد
it wasprologue to the nextmove U درامد
gainings U درامد
return U درامد
actual income U درامد واقعی
present income U درامد جاری
attachment of earnings U توقیف درامد
annual income U درامد سالانه
unearned revenue U درامد باداورده
imperial decree U درامد نامشروع
immoral earning U درامد نامشروع
unearned revenue U درامد نامکتسب
mean U منابع درامد
annual earnings U درامد سالانه
psychic income U درامد بی دردسر
meaner U منابع درامد
meanest U منابع درامد
illicit earning U درامد نامشروع
average revenue U درامد متوسط
earn U درامد داشتن
earned U درامد داشتن
earns U درامد داشتن
personal income U درامد شخصی
present income U درامد حال
unremunerative careers U مشاغل کم درامد
means U توانائی درامد
benefice U درامد کلیسایی
gross income U درامد ناخالص
personal income U درامد سرانه
transitory income U درامد انتقالی
transfer income U درامد انتقالی
total revenue function U تابع درامد کل
Inland Revenue U درامد داخلی
to bring a return U درامد دادن
income per capita U درامد سرانه
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
temporary income U درامد موقتی
tax revenue U درامد مالیاتی
preludes U پیش درامد
prelude U پیش درامد
incremental revenue U درامد نهائی
marginal income U درامد نهائی
supplementary income U درامد تکمیلی
marginal revenue U درامد نهائی
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
stream of income U جریان درامد
internal revenue U درامد داخلی
revenue sources U منابع درامد
total revenue curve U منحنی درامد کل
imputed income U درامد ضمنی
imputed income U درامد انتسابی
income analysis U تحلیل درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
real income U درامد واقعی
income consumption curve U منحنی درامد
relative income U درامد نسبی
revenue function U تابع درامد
income determination U تعیین درامد
income leakage U نشت درامد
income leakage U کسر درامد
revenue sharing U سهیم در درامد
sinfonia U پیش درامد
flow of income U جریان درامد
overtures U پیش درامد
disposable income U درامد دریافتی
auras U پیش درامد
aura U پیش درامد
distribution of income U توزیع درامد
net income U درامد خالص
income tax U مالیات بر درامد
current income U درامد جاری
net revenue U درامد خالص
nominal income U درامد اسمی
income distribution U توزیع درامد
broken-down U ازپای درامد
broken down U ازپای درامد
overture U پیش درامد
deduction from income U کسور درامد
deferred credits U درامد پس افتاده
income taxes U مالیات بر درامد
national income U درامد ملی
earnings per share U درامد هر سهم
prologue U پیش درامد
prologues U پیش درامد
municipal revenue U درامد شهرداری
fixed income U درامد ثابت
mean income U درامد متوسط
permanent income U درامد دائمی
ordinary income U درامد عادی
economic income U درامد اقتصادی
it proved false U دروغ درامد
notional income U درامد خیالی
median income U درامد متوسط
money income U درامد پولی
per capita income U درامد سرانه
notional income U درامد فرضی
median income U درامد میانی
disposable income U درامد قابل تصرف
bunched income U درامد خدمات شخصی
margin revenue U سهم درامد از فروش
marginal revenue function U تابع درامد نهائی
personal distribution U توزیع درامد فردی
single tax U مالیات بر درامد انفرادی
national income determination U تعیین درامد ملی
national money income U درامد ملی پولی
nonmonetary income U درامد غیر پولی
national net income U درامد خالص ملی
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com