English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pull the wires U گربه رقصانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wire pulling U گربه رقصانی تحریک سیاست بازی
genet U جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی
feline U وابسته به تیره گربه گربه صفت
play cat and mouse with someone <idiom> U موش و گربه بازی کردن
flue U گربه رو
tomcat U گربه نر
the cat has nine lives U گربه
tom cat U گربه نر
gib cat U گربه نر
malkin U گربه
moggy U گربه
neko U گربه
cat گربه
felid U گربه
grimalkin U گربه
cats U گربه
puss U گربه
tomcats U گربه نر
ventus's shell U کس گربه
flues U گربه رو
air drain U گربه رو
mew U صدای گربه
cri du chat U گربه اوایی
toms U جنس نر گربه نر
gib U گوه گربه نر
kit U بچه گربه
lead one a dance U گربه رقصاندن
wildcat U گربه وحشی
mewing U صدای گربه
gatophobia U گربه هراسی
heating flue U تنوره گربه رو
foumart U گربه شمالی
gib cat U گربه اخته
tabby cat U گربه خط دار
catty U شبیه گربه
pussy U گربه وار
catfish U گربه ماهی
catty U گربه صفت
mewed U صدای گربه
kitten U بچه گربه
pussies U گربه وار
kitling U بچه گربه
cattiest U گربه صفت
cattiest U شبیه گربه
galeophobia U گربه هراسی
foumart U گربه قطبی
ailurophobia U گربه هراسی
to pull the strings U گربه رقصاندن
grimalkin U گربه ماده
reflecting stud U چشم گربه
tiger cat U گربه وحشی
cattier U شبیه گربه
cattier U گربه صفت
kittens U بچه گربه
kits U بچه گربه
Persian cat U گربه ایرانی
tabby U گربه ماده
cattish U گربه وار
catling U بچه گربه
cats eye U چشم گربه
tabbies U گربه ماده
cowrie U نوعی کس گربه
kitties U بچه گربه
kitty U بچه گربه
caracal U گربه صحرایی
to lead one a dance U گربه رقصاندن
felidae U تیره گربه
felid U گربه مانند
meow U صدای گربه
cathead U کله گربه
sheat fish U گربه ماهی
silure U گربه ماهی
abyssinian U نژادی از گربه
catlike U گربه وار
cattiness U گربه صفتی
civet U گربه زباد
lemon grass U گربه دشتی
fitchet U گربه قطبی
felinity U گربه صفتی
cat's paws U پنجه گربه
cat's paw U پنجه گربه
tom U جنس نر گربه نر
meaow U صدای گربه
cowries U نوعی کس گربه
cowry U نوعی کس گربه
wildcats U گربه وحشی
cattily U گربه وار
leopards U پلنگ گربه وحشی
pussies U ریم الود گربه
leopard U پلنگ گربه وحشی
catamountain U یکجور گربه دشتی
pussy U ریم الود گربه
tabby cat U گربه ببری یا پلنگی
catamount U یکجور گربه دشتی
beom seogi U گربه سان ایستادن
gib U گربه صفت بودن
miaowed U صدای گربه میومیو
They fight like cat and dog. U مانند سگ و گربه به هم می پرند.
miaow U صدای گربه میومیو
serval U گربه دشتی افریقایی
miaowing U صدای گربه میومیو
miaows U صدای گربه میومیو
viverrine U خانواده گربه زباد
viverrine U شبیه گربه زباد
miaou U صدای گربه میومیو
caterwauling U صدای شیون گربه
caterwaul U صدای شیون گربه
cat gets one's tongue <idiom> U گربه زبونش را خورده
caterwauled U صدای شیون گربه
neko ashi dachi U ایستادن گربه سان
kittenish U مثل بچه گربه
caterwauls U صدای شیون گربه
The cat dreams of mice. <proverb> U گربه در خواب موش بیند.
A cat has nine lives . <proverb> U گربه هفت جان دارد .
There is not room no swing a cat . <proverb> U گربه را مجال گذز نیست .
Siamese cats U گربه چشم ابی ولاغرسیامی
Siamese cat U گربه چشم ابی ولاغرسیامی
fisch U پوست راسو یا گربه قطبی
hemp nettle U گیاهان جنس کله گربه
fitchew U پوست راسو یا گربه قطبی
linsang U گربه زباد برمه وجاوه
margay U گربه پلنگی امریکای جنوبی
cougar U گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
rumpy U یکجور گربه بی دم در جزیره man of isle
cougars U گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
manx cat U گربه اهلی موکوتاه ودم کوتاه
fleas i. doges and cats U کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> U دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
The cat ate the whole mouse. U گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
No matter which way you fling a cat, it will light. <proverb> U گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
catgut U روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
returned U کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return U کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returns U کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returning U کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com