English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shone U گذشته و اسم مفعول shine
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unstuck U زمان گذشته و اسم مفعول unstick
spilt U زمان گذشته و اسم مفعول spill
unwound U زمان گذشته و اسم مفعول unwind
pled U زمان گذشته و اسم مفعول plead
laid U زمان گذشته و اسم مفعول lay
repaid U زمان گذشته و اسم مفعول repay
bended U زمان گذشته و اسم مفعول فعل bend
ablative U مربوط به مفعول به یا مفعول عنه
ablative U مفعول به مفعول عنه
obj U مفعول
urning U مفعول
passives U مفعول
passive U مفعول
direct objects U مفعول
indirect objects U مفعول
object U مفعول
objected U مفعول
objecting U مفعول
objects U مفعول
pp U اسم مفعول
past participle U اسم مفعول
past participles U اسم مفعول
taken U اسم مفعول take
accusative U مفعول اتهامی
direct object U مفعول صریح
direct object U مفعول مستقیم
direct object U مفعول بیواسطه
gotten U اسم مفعول فعل get
shots U اسم مفعول shoot
indirect object U مفعول غیر مستقیم
shot U اسم مفعول shoot
withdrawn U اسم مفعول withdraw
particpially U بطوراسم فاعل یا اسم مفعول
shorn U اسم مفعول فعل shear
worn U اسم مفعول فعل wear
woken U اسم مفعول فعل wake
been U اسم مفعول فعل بودن
ablative U مفعول منه صیغه الت
awoken U اسم مفعول فعل awake
borne U اسم مفعول فعل bear
flung U اسم مفعول فعل fling
smitten U اسم مفعول فعل smite
swung U اسم مفعول و زمان گذشتهی swing
had U زمان ماضی واسم مفعول فعل have
fought U زمان ماضی واسم مفعول فعل fight
met U زمان ماضی واسم مفعول فعل meet
should U زمان ماضی واسم مفعول فعل معین shall
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
perfect infinitive U مصدری که با اسم مفعول ساخته میشودو جای ماضی کامل را میگیرد
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
not to speak of <conj.> U گذشته از
to say nothing of <conj.> U گذشته از
and certainly not <conj.> U گذشته از
oldest U گذشته
older U گذشته
old U گذشته
forepassed U گذشته
historical U گذشته
yesternight U شب گذشته
not to mention <conj.> U گذشته از
spun or span U گذشته
gone by U گذشته
bypast U گذشته
due out U گذشته
beyoned the pale U از حد گذشته
aside from U گذشته از
agone U گذشته
foreby U گذشته
let [leave] alone <conj.> U گذشته از
forepast U گذشته
foretime U گذشته
by gone U گذشته
last a U گذشته
departed U گذشته
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
over with U گذشته
bygone U گذشته
aside U گذشته از
preceded U گذشته
past U گذشته
asides U گذشته از
last night U شب گذشته
the year past U سال گذشته
bled U گذشته Bleed
the present and the past U حال و گذشته
the present and the past U اکنون و گذشته
outdid U گذشته outdo
upheld U گذشته uphold
further on U از این گذشته
furthermore U از این گذشته
whish U بسرعت گذشته
ultimo U در ماه گذشته
pt U زمان گذشته
the present and the past U گذشته و حال
ultimo U ماه گذشته
the preterite tense U زمان گذشته
further [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> U از این گذشته
on top of that <adv.> U از این گذشته
beyond that <adv.> U از این گذشته
what is more <adv.> U از این گذشته
in addition <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on top of this <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U از این گذشته
in addition <adv.> U گذشته از این
further [moreover] <adv.> U گذشته از این
forby <adv.> U گذشته از این
aside from that <adv.> U گذشته از این
also [moreover] <adv.> U گذشته از این
additionally <adv.> U گذشته از این
also [moreover] <adv.> U از این گذشته
retrospective view [on] U نگاه به گذشته
moreover <adv.> U گذشته از این
on top of this <adv.> U گذشته از این
moreover <adv.> U از این گذشته
in addition <adv.> U از این گذشته
further [moreover] <adv.> U از این گذشته
forby <adv.> U از این گذشته
besides <adv.> U از این گذشته
aside from that <adv.> U از این گذشته
additionally <adv.> U از این گذشته
on top of that <adv.> U گذشته از این
beyond that <adv.> U گذشته از این
what is more <adv.> U گذشته از این
over and above <adv.> U گذشته از این
the past tense U زمان گذشته
swore U گذشته sweatr
by gone U چیزهای گذشته
desperado U از جان گذشته
also U گذشته از این
ex post U به اعتبار گذشته
on to <adv.> U گذشته از این
in a. to this U گذشته ازاین
past U گذشته از ماورای
yesteryear U سال گذشته
besides <adv.> U گذشته از این
backs U عقبی گذشته
back U عقبی گذشته
exposed U سر راه گذشته
desperate U از جان گذشته
in the p U درزمان گذشته
by gone U قدیمی گذشته ها
retroactive U معطوف به گذشته
furthermore <adv.> U گذشته از این
out of date U از تاریخ گذشته
nostalgia U حسرت گذشته
belated U ازموقع گذشته
belatedly U ازموقع گذشته
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
bygone U چیزهای گذشته
regression U بازگشت به گذشته
retrospect U شامل گذشته
retrospect U نگاه به گذشته
rode U گذشته ride
expired U گذشته از موعد
late U تازه گذشته
furthermore <adv.> U از این گذشته
last sunday U یکشنبه گذشته
last week U هفته گذشته
over and above U گذشته ازاین
self devoted U از خود گذشته
self giving U از خود گذشته
sup.latest or last U تازه گذشته
past years U سالهای گذشته
sprang U گذشته gnirps
last year U سال گذشته
redolence U خاطرات گذشته
over U گذشته اضافی
over- U گذشته اضافی
retrospective falsification U تحریف گذشته
lastmonth U ماه گذشته
stale cheque U چک تاریخ گذشته
next week U هفته گذشته
sware U گذشته swear
retroact U شامل گذشته شدن
overdue draft U برات سررسید گذشته
ultimo U مربوط به ماه گذشته
got U زمان گذشته فعل get
The water has risen over his head . <proverb> U آب از سرش گذشته است .
gladiator U پهلوان از جان گذشته
overdue U از موعد گذشته منقضی
long U دیر گذشته ازوقت
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
long- U دیر گذشته ازوقت
passe U کهنه مسلک گذشته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com