Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shave down
U
کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to resist an attack
U
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
water resistance
U
مقاومت در مقابل اب
light resistance
U
مقاومت در مقابل نور
wear resistance
U
مقاومت در مقابل سایش
coefficient of drag
U
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
streamlines
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlining
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
survivability
U
قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
soil shear strength
U
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
streamline
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
crosscourt shot
U
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
paddock
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddocks
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddocks
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddock
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
series resistance
U
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
weigh-ins
U
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh in
U
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh-in
U
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
vat dyeing
U
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
shortens
U
مختصر کردن کاستن
declining
U
تنزل کردن کاستن
declined
U
تنزل کردن کاستن
shorten
U
مختصر کردن کاستن
shortened
U
مختصر کردن کاستن
decline
U
تنزل کردن کاستن
declines
U
تنزل کردن کاستن
defused
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
defuses
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
defusing
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
defuse
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
varistor
U
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
tech inspection
U
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
morning line
U
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
choke impedance
U
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance
U
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
kill spring
U
فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
hotwalker
U
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
cooler
U
پتوی سبک اسب برای بعد ازمسابقه
insulation resistance
U
مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
resilience
U
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
sheet down
U
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
decelerated
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
slide
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
to make a goal
U
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
resistance
U
مقاومت کردن
withstands
U
مقاومت کردن
withstanding
U
مقاومت کردن
appose
U
مقاومت کردن
withstood
U
مقاومت کردن
withstand
U
مقاومت کردن
stand
U
مقاومت کردن
to face it out
U
مقاومت کردن
pull off
U
مقاومت کردن
to stick up
U
مقاومت کردن
white flag
U
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
trap
U
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
play footsie
<idiom>
U
از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
to make a stand
U
مقاومت یا ایستادگی کردن
to give a warm welcome
U
سخت مقاومت کردن با
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
sensed
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
senses
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
barff's precess
U
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
shadowmask
U
صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
resisted
U
مقاومت کردن پایداری کردن
resist
U
مقاومت کردن پایداری کردن
head
U
رهبری کردن مقاومت کردن
resisting
U
مقاومت کردن پایداری کردن
resists
U
مقاومت کردن پایداری کردن
quick count
U
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
grid suppressor
U
مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
grid bias resistance
U
مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
reluctivity
U
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
truncates
U
کوتاه کردن
stag
U
کوتاه کردن
shortest
U
کوتاه کردن
curtailing
U
کوتاه کردن
truncate
U
کوتاه کردن
truncated
U
کوتاه کردن
shorter
U
کوتاه کردن
abridge
U
کوتاه کردن
short
U
کوتاه کردن
detruncate
U
کوتاه کردن
to look in
U
کوتاه کردن
abbreviates
U
کوتاه کردن
abbreviate
U
کوتاه کردن
to cut short
U
کوتاه کردن
reef
U
کوتاه کردن
reefs
U
کوتاه کردن
clipping
U
کوتاه کردن
shorten
U
کوتاه کردن
shorten
U
کوتاه تر کردن
curtails
U
کوتاه کردن
shortens
U
کوتاه تر کردن
shortens
U
کوتاه کردن
shortened
U
کوتاه تر کردن
shortened
U
کوتاه کردن
abbreviating
U
کوتاه کردن
curtailed
U
کوتاه کردن
formulates
U
کوتاه کردن
correption
U
کوتاه کردن
shear
U
کوتاه کردن
formulated
U
کوتاه کردن
formulate
U
کوتاه کردن
truncating
U
کوتاه کردن
curtail
U
کوتاه کردن
shortening in
U
کوتاه کردن
formulating
U
کوتاه کردن
stags
U
کوتاه کردن
razee
U
کوتاه کردن
cut off
U
کوتاه کردن
poodle
U
پشم کوتاه کردن
poodles
U
پشم کوتاه کردن
clipping
U
عمل کوتاه کردن
to make a long story short
<idiom>
قصه را کوتاه کردن
heave short
U
کوتاه کردن زنجیر
foreshortens
U
کوتاه نمودار کردن
foreshortened
U
کوتاه نمودار کردن
foreshorten
U
کوتاه نمودار کردن
truncation error
U
خطای کوتاه کردن
shipshank
U
کوتاه کردن طولی
shorten in cable
U
کوتاه کردن زنجیر
dock
U
بریدن کوتاه کردن
docks
U
بریدن کوتاه کردن
docked
U
بریدن کوتاه کردن
chain shortening
U
کوتاه کردن زنجیری
to rub through or along
U
سخت کوتاه کردن
syncopate
U
از میان کوتاه کردن
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
to bob one's head
U
کوتاه کردن موی سر کسی
clip
U
پشم چینی کوتاه کردن
clips
U
پشم چینی کوتاه کردن
for brevity's sake
U
از بهر کوتاه کردن مطلب
To deprive someone of access.
U
دست کسی را کوتاه کردن
briefed
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
brief
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
clippings
U
پشم چینی کوتاه کردن
clipped
U
پشم چینی کوتاه کردن
briefer
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
short ball
U
شوت کردن کوتاه توپ
[فوتبال]
truncation
U
خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
final shaving
U
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
lower
U
کاستن از
decrease
U
کاستن
lowering
U
کاستن از
reduces
U
کاستن
lowered
U
کاستن از
detracts
U
کاستن
lowers
U
کاستن از
pared
U
کاستن
reduce
U
کاستن
decreases
U
کاستن
decreased
U
کاستن
pares
U
کاستن
detracted
U
کاستن
detract
U
کاستن
detracting
U
کاستن
reducing
U
کاستن
to tone down
U
کاستن
pare
U
کاستن
to cut down
U
کاستن از
lightens
U
کاستن
subrtraction
U
کاستن
abate
U
کاستن
abates
U
کاستن
disquantity
U
کاستن
subtracting
U
کاستن
subtracted
U
کاستن
subtracts
U
کاستن
abated
U
کاستن
pull down
U
کاستن
rebate
U
کاستن
abating
U
کاستن
lighten
U
کاستن
lightened
U
کاستن
lessening
U
کاستن
to fine down
U
کاستن
draw off
U
کاستن
rebates
U
کاستن
lessens
U
کاستن
discount
U
کاستن
extenuatextent
U
کاستن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com