English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brief U کوتاه مختصر
briefed U کوتاه مختصر
briefer U کوتاه مختصر
briefest U کوتاه مختصر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
shortening reaction U واکنش مختصر واکنش کوتاه کننده
stenography U مختصر نویسی کوتاه نویسی
Other Matches
precise U مختصر کردن مختصر
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
brief U مختصر
shortest U مختصر
succinct U مختصر
sum U مختصر
partial U مختصر
abridged U مختصر
sums U مختصر
briefed U مختصر
laconic U مختصر گو
summaries U مختصر
summary U مختصر
short U مختصر
short term U مختصر
laconically U مختصر گو
briefest U مختصر
shorter U مختصر
abbreviated U مختصر
briefer U مختصر
little U مختصر
succinct <adj.> U مختصر
concise U مختصر
terse U مختصر
concise <adj.> U مختصر
curt <adj.> U مختصر
gnomical U مختصر
grammalogue U مختصر
epitome U مختصر
tersest U مختصر
terser U مختصر
fleeting <adj.> U مختصر
viz U مختصر
short <adj.> U مختصر
abstracted U مختصر
febricula U تب مختصر
compend U مختصر
synoptic U مختصر
incomprehensive U مختصر
tis U مختصر ti is
curtailed U مختصر نمودن
clicks U صدای مختصر
handlist U فهرست مختصر
clicked U صدای مختصر
squabbling U نزا مختصر
summary U خلاصه مختصر
short and sweet <idiom> U مختصر ومفید
curtailing U مختصر نمودن
potluck U غذای مختصر
summaries U خلاصه مختصر
curtails U مختصر نمودن
contracted U مختصر محدود
squabbles U نزا مختصر
grind out U پیشروی مختصر
concisely U بطور مختصر
synopses U اجمال مختصر
synopsis U اجمال مختصر
tendencies U علاقه مختصر
squabbled U نزا مختصر
tiffin U ناهار مختصر
squabble U نزا مختصر
scumble U مالش مختصر
compendium U مختصر کوتاهی
tendency U علاقه مختصر
tot U یادداشت مختصر
briefly speaking U مختصر کنیم
comedietta U کمدی مختصر
flashes U روشنایی مختصر
click U صدای مختصر
pithy U مختصر ومفید
cheep U اشاره مختصر
abridge U مختصر کردن
lacanic U مختصر و مفید
simplifier U مختصر کننده
flash U روشنایی مختصر
flashed U روشنایی مختصر
inking U اطلاع مختصر
tots U یادداشت مختصر
let us be brief U مختصر کنیم
my initials are s.h U امضای مختصر من
nodding acquaintance آشنایی مختصر
velitation U جنگ مختصر
snack U خوراک مختصر
snacks U خوراک مختصر
apercu U خلاصه مختصر
shorthand U مختصر نویسی
brachygraphy U مختصر نویسی
petit mal U صرع مختصر
telegraphic U تلگرافی مختصر
shortener U مختصر کننده
paraph U امضای مختصر
curtail U مختصر نمودن
shortens U مختصر کردن کاستن
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
feather U فشار مختصر به گاز
shortened U مختصر کردن کاستن
bywords U اشاره یانگاه مختصر
byword U اشاره یانگاه مختصر
shorten U مختصر کردن کاستن
prospectuses U شرح حال مختصر
simplification U تسهیل مختصر سازی
pittance U کمک هزینه مختصر
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
simplifications U تسهیل مختصر سازی
spots U زمان مختصر لحظه
pulls U برتری جزئی و مختصر
pull U برتری جزئی و مختصر
abriviated addressing U ادرس مختصر شده
blockhouse U بنای استحکامی مختصر
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
bowing acquaintance آشنایی مختصر سلامی و بس
in a nutshell U بطور خیلی مختصر
prospectus U شرح حال مختصر
spot U زمان مختصر لحظه
compendious U موجز مختصر ومفید
metastable U دارای ثبات مختصر
look in U دیدن کردن مختصر
briefly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
compendiously <adv.> U بصورت مختصر و مفید
curtly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
smack U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacks U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacked U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flash U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
nuance U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuances U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
luncheonette U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonettes U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
That is it in a nutshell. U موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
mnemonic U حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
sclaff U تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
curtal U کوتاه
pigmies U قد کوتاه
pigmies U کوتاه
pygmy U قد کوتاه
low U کوتاه
succinct U کوتاه
scut U دم کوتاه
stockier U کوتاه
stockiest U کوتاه
stocky U کوتاه
pygmies U کوتاه
pygmies U قد کوتاه
stunts U کوتاه
puny U قد کوتاه
miniatures U کوتاه
miniature U کوتاه
of short duration U کوتاه
stunting U کوتاه
stunt U کوتاه
pigmy U کوتاه
liliputian U قد کوتاه
pigmy U قد کوتاه
synoptic U کوتاه
pygmy U کوتاه
little U کوتاه
bas relif U کوتاه
curt <adj.> U کوتاه
fleeting <adj.> U کوتاه
succinct <adj.> U کوتاه
shortest U کوتاه
dumpy U کوتاه
short <adj.> U کوتاه
short U کوتاه
down U کوتاه
concise <adj.> U کوتاه
concise U کوتاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com