Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pittance
U
کمک هزینه مختصر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pocket expenses
U
هزینه مختصر شخصی
Other Matches
precise
U
مختصر کردن مختصر
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
concise
U
مختصر
viz
U
مختصر
sums
U
مختصر
succinct
U
مختصر
tis
U
مختصر ti is
abbreviated
U
مختصر
brief
U
مختصر
incomprehensive
U
مختصر
briefed
U
مختصر
briefer
U
مختصر
briefest
U
مختصر
sum
U
مختصر
laconic
U
مختصر گو
abridged
U
مختصر
terser
U
مختصر
little
U
مختصر
shortest
U
مختصر
shorter
U
مختصر
short
U
مختصر
partial
U
مختصر
abstracted
U
مختصر
laconically
U
مختصر گو
tersest
U
مختصر
terse
U
مختصر
grammalogue
U
مختصر
gnomical
U
مختصر
febricula
U
تب مختصر
epitome
U
مختصر
summary
U
مختصر
short term
U
مختصر
concise
<adj.>
U
مختصر
fleeting
<adj.>
U
مختصر
short
<adj.>
U
مختصر
succinct
<adj.>
U
مختصر
compend
U
مختصر
curt
<adj.>
U
مختصر
synoptic
U
مختصر
summaries
U
مختصر
tot
U
یادداشت مختصر
shortener
U
مختصر کننده
tots
U
یادداشت مختصر
nodding acquaintance
آشنایی مختصر
abridge
U
مختصر کردن
my initials are s.h
U
امضای مختصر من
pithy
U
مختصر ومفید
simplifier
U
مختصر کننده
telegraphic
U
تلگرافی مختصر
summary
U
خلاصه مختصر
contracted
U
مختصر محدود
squabbling
U
نزا مختصر
summaries
U
خلاصه مختصر
tiffin
U
ناهار مختصر
concisely
U
بطور مختصر
paraph
U
امضای مختصر
briefed
U
کوتاه مختصر
squabble
U
نزا مختصر
synopsis
U
اجمال مختصر
briefer
U
کوتاه مختصر
curtails
U
مختصر نمودن
briefest
U
کوتاه مختصر
curtailing
U
مختصر نمودن
curtail
U
مختصر نمودن
brief
U
کوتاه مختصر
scumble
U
مالش مختصر
squabbled
U
نزا مختصر
velitation
U
جنگ مختصر
petit mal
U
صرع مختصر
short and sweet
<idiom>
U
مختصر ومفید
synopses
U
اجمال مختصر
squabbles
U
نزا مختصر
potluck
U
غذای مختصر
shorthand
U
مختصر نویسی
brachygraphy
U
مختصر نویسی
curtailed
U
مختصر نمودن
lacanic
U
مختصر و مفید
cheep
U
اشاره مختصر
grind out
U
پیشروی مختصر
handlist
U
فهرست مختصر
snack
U
خوراک مختصر
snacks
U
خوراک مختصر
briefly speaking
U
مختصر کنیم
apercu
U
خلاصه مختصر
let us be brief
U
مختصر کنیم
tendency
U
علاقه مختصر
tendencies
U
علاقه مختصر
inking
U
اطلاع مختصر
comedietta
U
کمدی مختصر
flashed
U
روشنایی مختصر
clicks
U
صدای مختصر
flashes
U
روشنایی مختصر
compendium
U
مختصر کوتاهی
clicked
U
صدای مختصر
click
U
صدای مختصر
flash
U
روشنایی مختصر
feather
U
فشار مختصر به گاز
bowing acquaintance
آشنایی مختصر سلامی و بس
prospectus
U
شرح حال مختصر
shortened
U
مختصر کردن کاستن
prospectuses
U
شرح حال مختصر
blockhouse
U
بنای استحکامی مختصر
spot
U
زمان مختصر لحظه
spots
U
زمان مختصر لحظه
abbreviate
U
مختصر یا مفید کردن
abbreviates
U
مختصر یا مفید کردن
compendious
U
موجز مختصر ومفید
curtly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
pull
U
برتری جزئی و مختصر
pulls
U
برتری جزئی و مختصر
simplification
U
تسهیل مختصر سازی
briefly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
shortens
U
مختصر کردن کاستن
shorten
U
مختصر کردن کاستن
abbreviating
U
مختصر یا مفید کردن
in a nutshell
U
بطور خیلی مختصر
abriviated addressing
U
ادرس مختصر شده
look in
U
دیدن کردن مختصر
bywords
U
اشاره یانگاه مختصر
byword
U
اشاره یانگاه مختصر
simplifications
U
تسهیل مختصر سازی
metastable
U
دارای ثبات مختصر
compendiously
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
smacked
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplifcation
U
ساده گردانی مختصر سازی
smacks
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplification
U
ساده گردانی مختصر سازی
step in
U
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
simplifications
U
ساده گردانی مختصر سازی
to d. into a book
U
نگاه مختصر بکتابی کردن
multocular
U
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
smack
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
billets
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billet
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
outlined
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flashes
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
nuance
U
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
outlines
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flashed
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outline
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
nuances
U
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
luncheonette
U
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
to run in to a person
U
دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
That is it in a nutshell.
U
موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
luncheonettes
U
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
absorption representation
U
[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
sclaff
U
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
mnemonic
U
حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
action architecture
U
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
outgo
U
هزینه
cost expenditure
U
هزینه
disbursement
U
هزینه
outgoing
U
هزینه
overhead expenses
U
به هزینه
out goings
U
هزینه
outgoings
U
هزینه
light expense
U
هزینه کم
at the expence of
U
به هزینه
battels
U
هزینه
overall cost
U
هزینه کل
cost benefit ratio
U
هزینه
eight bit system
U
کم هزینه
mise
U
هزینه
at someone expense
U
به هزینه
benefit cost analysis
U
هزینه
cost
U
هزینه
levied
U
هزینه
levies
U
هزینه
levying
U
هزینه
charge
U
هزینه
goings-on
U
هزینه ها
expenditure
U
هزینه
charges
U
هزینه
tabs
U
هزینه
toll
U
هزینه
tolling
U
هزینه
tolls
U
هزینه
voucher
U
هزینه
vouchers
U
هزینه
expense
U
هزینه
outlays
U
هزینه
tab
U
هزینه
levy
U
هزینه
outlay
U
هزینه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com