English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
resource U تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
sizes U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
renewable resources U منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
reported U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
There are wheels within wheels . U کاسه ای زیر نیم کاسه است
nephrogenic U ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
disclaim all liability U کلیه بدهیها را انکار کردن
To sponge on some one . U کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
toady U کاسه لیس مداهنه کردن
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
codress procedure U روش ذکر گیرندگان به صورت رمزی روش رمز کردن کلیه پیام
all U کلیه
all- U کلیه
reins U کلیه ها
kidneys U کلیه
kidney U کلیه
cross examination U به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
resources U منابع
sources U منابع
entireforce U کلیه قوا
all arms U کلیه نیروها
all men U کلیه مردم
reniform U شبیه کلیه
reniform U کلیه مانند
renal gravel U حصات کلیه
renal gravel U ریک کلیه
nephroptosis U کلیه متحرک
nephralgia U قولنج کلیه
floating kidney U کلیه متحرک
all hands U کلیه پرسنل
paranephric U مجاور کلیه
renal U وابسته به کلیه ها
renal calculus U ریگ کلیه
entireforce U کلیه نیرو
economizing U صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
allotments U منابع اختصاصی
complementary resources U منابع مکمل
economic resources U منابع اقتصادی
military resources U منابع نظامی
unused resources U منابع بیکار
control of resources U کنترل منابع
control of resources U نظارت بر منابع
natural sources U منابع طبیعی
scarce resources U منابع کمیاب
allotment U منابع اختصاصی
resource sharing U اشتراک در منابع
human resources U منابع انسانی
meanest U منابع درامد
fixed inputs U منابع ثابت
sourcing U منابع یابی
fixed resources U منابع ثابت
meaner U منابع درامد
mean U منابع درامد
natural resources U منابع طبیعی
sources law U منابع حقوق
resource allocation U تخصیص منابع
revenue sources U منابع درامد
resource endowment U منابع طبیعی
resource deallocation U بازستانی منابع
allocation of resources U تخصیص منابع
overhead U منابع حاشیهای
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
reins U محل کلیه در بدن
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
paranephros U غده روی کلیه
against all risks U در براب کلیه خطرات
azoth U علاج کلیه دردها
efficient allocation of resources U تخصیص کارای منابع
software resources U منابع نرم افزار
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
unused resources U منابع استفاده نشده
inputs U عوامل تولید منابع
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
sourcing of suppliers U یافتن منابع فروش
exhaustable resources U منابع تمام شدنی
nonrenewable resources U منابع تمام شدنی
conservation U حفظ منابع طبیعی
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
conservationist U طرفدارحفظ منابع طبیعی
conservationists U طرفدارحفظ منابع طبیعی
depletion U کاهش منابع طبیعی
resources U منابع اماد ذخایر
hardware resources U منابع سخت افزاری
chronic renal failure [CRF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic kidney failure [CKF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
demesne U کلیه زمین مایملک یک شخص
Chronic kidney disease [CKD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
nephrolith U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
chronic renal disease [CRD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
kidney stone [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
renal calculus [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
calix U کاسه گل
chalice U کاسه
in a lump sum U یک کاسه
bowls U کاسه
sockets U کاسه
chalices U کاسه
bowl کاسه
skull U کاسه سر
skulls U کاسه سر
socket کاسه
craniums U کاسه سر
calyx U کاسه گل
cranium U کاسه سر
crania U کاسه سر
calycle U کاسه گل
lump sums U یک کاسه
lump sum U یک کاسه
mazard U کاسه
pappus U کاسه گل
messmate U هم کاسه
drinking cup U کاسه
cotyla U کاسه
cupule U کاسه
stockpiles U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
nephrosis U بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
adrenocortical U وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
mobility U انتقال اسان منابع تولید
nonrenewable resources U منابع غیر قابل تجدید
economic mobilization U بسیج منابع اقتصادی باصرفه
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
gathered U دریافت داده از منابع مختلف
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
gather U دریافت داده از منابع مختلف
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
minion U کاسه لیس
cat's paw U کاسه لیس
toady U کاسه لیس
fawner U کاسه لیس
kneepan U کاسه زانو
lickspittle U کاسه لیس
knee pan U کاسه زانو
knee cap U کاسه زانو
eye sockets U کاسه چشم
puppet U کاسه لیس
kegler U کاسه ساز
suck-up U کاسه لیس
bootlicker U کاسه لیس
glene U کاسه چشم
glene U کاسه مفصل
A bowl hotter than the soup it contains. <proverb> U کاسه از آش گرمتر.
flower cup U غلاف کاسه گل
oil seal U کاسه نمد
yes-man U کاسه لیس
eye socket کاسه چشم
eyehole U کاسه چشم
seal U کاسه نمد
seals U کاسه نمد
brainpan U کاسه مغز
hard shell U کاسه دار
kiss-ass [American E] U کاسه لیس
kneecap U کاسه زانو
porringer U کاسه اش خوری
cup seal U بوبند کاسه
lickspittle U کاسه لیس
corolla U جام گل کاسه گل
scal U کاسه نمد
patellae U کاسه زانو
bowl U کاسه رهنما
sockets U کاسه بندگاه
turtleback U کاسه پشت
dipper stick U کاسه بیل
patella U کاسه زانو
loricate U کاسه دار
arse-licker U کاسه لیس
ass-kisser [American E] U کاسه لیس
brown-noser U کاسه لیس
scutum U کاسه زانو
kneecaps U کاسه زانو
husk U غلاف یا کاسه گل
ball bearing U کاسه ساچمه
ball bearings U کاسه ساچمه
doormat U کاسه لیس
stuffing box U کاسه نمد
socket کاسه چشم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com