English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
synonym U کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms U کلمه مترادف کلمه هم معنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
synonym U کلمه مترادف
synonyms U کلمه مترادف
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
fallal U کلمه بی معنی
falderol U کلمه بی معنی
this word means a dog U معنی این کلمه سگ است
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
The sense of this word is not clear . U معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
lection U اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
least significant bit U رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
prefixes U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
statute at large U چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
worded U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
marker U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmenting U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
homonym U کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
ring shift U جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
syllables U جزء کلمه مقطع کلمه
syllable U جزء کلمه مقطع کلمه
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
softest U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
equivalents U مترادف هم معنی
equivalent U مترادف هم معنی
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
synonym U لفظ مترادف هم معنی
synonyms U لفظ مترادف هم معنی
kepse motife U [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
parol U کلمه
MOTs U کلمه
word U کلمه
verbs U کلمه
verb U کلمه
worded U کلمه
verbatim <adv.> U کلمه به کلمه
to the letter <adv.> U کلمه به کلمه
letter for letter <adv.> U کلمه به کلمه
faithfully <adv.> U کلمه به کلمه
word for word U کلمه به کلمه
exactly <adv.> U کلمه به کلمه
road sense U کلمه
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
MOT U کلمه
verbiage [American English] U کلمه بندی
tessera U کلمه عبور
instruction word U کلمه دستورالعمل
hyphenation U تقسیم کلمه
catchword U کلمه راهنما
reserved word U کلمه محفوظ
double word U کلمه مضاعف
doubleword U کلمه مضاعف
chains U از کلمه قبلی
chain U از کلمه قبلی
pass U کلمه عبور
passed U کلمه عبور
passes U کلمه عبور
passwords U کلمه رمز
wordmonger U کلمه پرداز
password U کلمه رمز
keyword U کلمه کلیدی
the root of a word U اصل کلمه
word processors U کلمه پرداز
qualifier U کلمه توصیفی
data word U کلمه داده
qualifiers U کلمه توصیفی
word processor U کلمه پرداز
etymon U ریشه کلمه
trisyllable U کلمه سه هجائی
control word U کلمه کنترل
vocable U کلمه صوتی
computer word U کلمه کامپیوتری
triliteral U کلمه سه حرفی
word length U طول کلمه
word time U زمان کلمه
word mark U علامت کلمه
word mark U نشان کلمه
toneme U کلمه متشابه
cliche U کلمه مبتذل
diction U کلمه بندی
word length U درازای کلمه
wording U کلمه بندی
word choice U کلمه بندی
choice of words U کلمه بندی
formative U کلمه مشتق
word processing U پردازش کلمه
watchword U کلمه رمزی
ablaut U تصریف کلمه
watchwords U کلمه رمزی
half word U نیم کلمه
numeric word U کلمه عددی
mosul U نکته کلمه
parts of speech U اقسام کلمه
full word U کلمه کامل
graphs U هجای کلمه
graph U هجای کلمه
verbatim U کلمه بکلمه
fix U که اندازه کلمه
ghost word U کلمه غیرمصطلح
fixes U که اندازه کلمه
code words U کلمه رمز
code word U کلمه رمز
machine word U کلمه ماشین
adverbum U کلمه بکلمه
function word U کلمه دستوری
alphabetic word U کلمه الفبایی
literatim U کلمه بکلمه
letter perfect U کلمه بکلمه
fullword U تمام کلمه
memory word U کلمه حافظه
oath U کلمه قسم
prickleback U کلمه ماهی
full word U تمام کلمه
oaths U کلمه قسم
polysyllable U کلمه چند هجایی
word processing system U سیستم پردازش کلمه
variable word length U طول کلمه متغیر
word addressable U نشانی پذیری کلمه
word of mouth U صدای کلمه شفاهی
wps U انجمن پردازش کلمه
polysyllables U کلمه چند هجایی
data word size U اندازه کلمه داده
disyllable U کلمه یاقافیه دوهجایی
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
end spell U خاتمه هر کلمه رمز
initials U حرف اول کلمه
passwords U اسم شب کلمه عبور
morpheme U بسیط کلمه واژک
password U اسم شب کلمه عبور
dedicated word processor U کلمه پرداز اختصاصی
word processing supervisor U نافر پردازش کلمه
word processing society U انجمن پردازش کلمه
word processing operator U متصدی پردازش کلمه
word processing center U مرکز پردازش کلمه
word oriented computer U کامپیوتر کلمه گرا
initialed U حرف اول کلمه
word processing program U برنامه پردازش کلمه
kwic U کلمه کلیدی در متن
phraseology U کلمه بندی انشاء
appositive U وصف کلمه وصفی
connective U کلمه ربط یا عطف
initial U حرف اول کلمه
program status word U کلمه وضعیت برنامه
status word U کلمه وضعیت نما
chutes U مخفف کلمه پاراشوت
folk etymology U کلمه سازی توده
chute U مخفف کلمه پاراشوت
phrases U کلمه بندی کردن
stand alone word processor U کلمه پرداز خودکفا
phrased U کلمه بندی کردن
phrase U کلمه بندی کردن
initialing U حرف اول کلمه
psw U کلمه وضعیت پردازنده
quadrisyllable U کلمه چهار هجائی
expression U ابراز کلمه بندی
reiterative U کلمه دال برتکرار
commies U مخفف کلمه communist
commie U مخفف کلمه communist
initialled U حرف اول کلمه
initialling U حرف اول کلمه
catachresis U استعمال غلط کلمه
qualificative U کلمه یا عبارت توصیفی
septet U کلمه هفت بیتی
fixed word length U کلمه با طول ثابت
triphthong U کلمه یا حرف سه صوتی
mnemonic U استاندارد اختصار کلمه
central U کلمه با طول کوتاه
expressions U ابراز کلمه بندی
keyword in context U کلمه کلیدی در متن
channel status word U کلمه وضعیت مجرا
channel command word U کلمه فرمان محرا
phrasal U مربوط به کلمه بندی
pease U جمع کلمه pea
octet U کلمه هشت بیتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com