English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
priestcraft U کشیش بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
priestcraft U دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
Other Matches
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly U در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
herdsmen U کشیش
provosts U کشیش
provost U کشیش
clergyman U کشیش
clergymen U کشیش
druid U کشیش
presbyterate U کشیش
druids U کشیش
clerics U کشیش
cleric U کشیش
predicant U کشیش
ecclesiastics U کشیش
ecclesiastic U کشیش
herdsman U کشیش
hieratic U کشیش
padre U کشیش
priests U کشیش
padres U کشیش
evengelist U کشیش
abbe U کشیش
priest U کشیش
churchman U کشیش
churchmen U کشیش
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
priesthood U مقام کشیش
primate U کشیش ارشد
archpriest U کشیش بزرگ
high priest U کشیش اعظم
presbyteries U خانه کشیش
Reverend U جناب کشیش
lama U کشیش بودایی
clerkly U وابسته به کشیش
priesthood U کشیش بودن
lamas U کشیش بودایی
shaveling U سرتراشیده کشیش
rector U کشیش بخش
parsons U کشیش بخش
parson U کشیش بخش
priestlike U کشیش وار
officiant U کشیش سرپرست
sacerdocy U کشیش منشی
right reverend U جناب کشیش
residentiary U کشیش مقیم
acolytes U دستیار کشیش
lay brother U نیمچه کشیش
vicar U کشیش بخش
vicars U کشیش بخش
priestliness U کشیش مابی
hedge priest U کشیش روستا
holy joe U کشیش دهکده
sacerdotalism U کشیش مابی
presbytery U خانه کشیش
presbyterial U وابسته به کشیش ها
acolyte U دستیار کشیش
rectors U کشیش بخش
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
curate U معاون کشیش بخش
curates U معاون کشیش بخش
kirkman U عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
monseigneur U مسیو کشیش کاتولیک
officiating priest U کشیش پیش نماز
papa U پاپ کشیش ناحیه
rectrix U بانوی کشیش بخش
papas U پاپ کشیش ناحیه
cassock U خرقه پوش کشیش
pardoner U کشیش امرزنده گناه
ministers U وزیر مختار کشیش .
rectories U خانه کشیش بخش
rectory U خانه کشیش بخش
pontiffs U کشیش بزرگ پاپ
chancels U جای مخصوص کشیش
chancel U جای مخصوص کشیش
cassocks U خرقه پوش کشیش
Imhotep U کشیش [دربار مصر]
prsbytery U محل جلوس کشیش
minister U وزیر مختار کشیش .
divining U کشیش استنباط کردن
lamaistic U وابسته به کشیش بودایی
parsonage U قلمرو کشیش بخش
parsonages U قلمرو کشیش بخش
presbyter U کشیش سرپرست کلیسا
pontiff U کشیش بزرگ پاپ
divine U کشیش استنباط کردن
divined U کشیش استنباط کردن
divines U کشیش استنباط کردن
prelate U اسقف اعظم کشیش ارشد
sacerdotage U کشیش مابی جماعت کشیشان
curacies U معاونت کشیش بخش یادهستان
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
prelates U اسقف اعظم کشیش ارشد
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
curacy U معاونت کشیش بخش یادهستان
manse U محل سکنی خانه کشیش
manses U محل سکنی خانه کشیش
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
parishes U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
zucchetto U شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
parish U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
tunicle U لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
parishes U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
shaman U کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
the sovereign U پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lavabo U ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
deacon U خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacons U خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail U [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
pastorally U چوپان وار کشیش وار
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
game U بازی
falconine U بازی
hopscotch U بازی لی لی
patulousness U بازی
solitaires U تک بازی
action U بازی
partie U بازی
solitaire U تک بازی
dibasic U دو بازی
actions U بازی
grey hound U سگ بازی
fun U بازی
slackness U بازی
playing U بازی
gaming U بازی
watermanship U اب بازی
home U بازی
homes U بازی
plays U بازی
played U بازی
play U بازی
clearance U بازی
basics U بازی
plain dealing U بازی
basic U بازی
sportiveŠetc U بازی کن
openness U بازی
bandies U چوگان بازی کچ
double U بازی دوبل
conjury U شعبده بازی
full-time U 09 دقیقه بازی
bandied U چوگان بازی کچ
crampet game U بازی شطرنج
chuck farthing U بازی شیریاخط
fencing U ششمشیر بازی
charade U نوعی بازی
cock fighting U خروس بازی
doubled up U بازی دوبل
closed game U بازی بسته
bandy U چوگان بازی کچ
hanky-panky U روباه بازی
doubled U بازی دوبل
computer game U بازی کامپیوتری
playgrounds U زمین بازی
doll play U عروسک بازی
double dealing U حقه بازی
paperwork U کاغذ بازی
skating U اسکیت بازی
playthings U اسباب بازی
plaything U اسباب بازی
fences U شمشیر بازی
fence U شمشیر بازی
favoritism U پارتی بازی
field of play U زمین بازی
buggery U بچه بازی
first hand U نخستین بازی کن
fitting clearance U بازی مناسب
flimflam U حقه بازی
fornication U جنده بازی
dibs U بازی نرد
firework آتش بازی
tricking U شعبده بازی
cunningly U به حیله بازی
speculation U سفته بازی
dangerous play U بازی خطرناک
playfully U با خنده و بازی
pantomimes U لال بازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com