Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
Other Matches
featuring
U
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
features
U
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
featured
U
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
feature
U
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
salient
U
نمایان
sensible
U
نمایان
seeming
U
نمایان
visible
U
نمایان
ostensible
U
نمایان
feat
U
فتح نمایان
dominant
U
نمایان عمده
feats
U
فتح نمایان
rousing
U
نمایان رایج
standaway
U
نمایان بر بدن
detection
U
نمایان سازی
egregious
U
برجسته نمایان
he smells of oil
U
اثارمطالعه از او نمایان است
peered
U
نمایان شدن بنظررسیدن
libration of the moon
U
جنبش نمایان ماه
peering
U
نمایان شدن بنظررسیدن
sensibly
U
بطور نمایان یا محسوس
visible
U
نمایان قابل رویت
gest
U
کار نمایان هم صحبت
peer
U
نمایان شدن بنظررسیدن
geste
U
کار نمایان هم صحبت
gallery hit or stroke
U
ضربه یاضربت نمایان
actimeter
U
نمایان ساز
[جنبش بدن]
bubble horizon
U
افق نمایان از زیر ابر
NCR paper
U
نوشته هم روی کاغذ نمایان میشود
relictoin
U
پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
inartistically
U
بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
parpen
U
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
work up
U
ترکیب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
freeze
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
cark
U
بار کردن غمگین ساختن یاشدن
engrave
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enables
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
engraves
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
mirrored
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enabling
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
recesses
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
enable
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
illume
U
منور کردن روشن فکر ساختن
mirror
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
freezes
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
enabled
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engraved
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
recess
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
visualizing
U
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatizing
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualising
U
در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
fulcrum
U
تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
traumatize
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com