English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
internecine U کشتار یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
murder U کشتار
murdering U کشتار
murders U کشتار
slaughtered U کشتار
massacred U کشتار
slaughter U کشتار
massacres U کشتار
massacring U کشتار
murdered U کشتار
massacre U کشتار
mort U کشتار
planters U کشتار
planter U کشتار
carnage U کشتار
slaughters U کشتار
mactation U کشتار
death squad U گروه کشتار
death squads U گروه کشتار
slaughterer U کشتار کننده
shamble U کشتار کردن
slaughter U کشتار فجیع
shambled U کشتار کردن
slaughtered U کشتار کردن
slaughters U کشتار فجیع
holocaust U کشتار همگانی
slaughtered U کشتار فجیع
slaughter U کشتار کردن
slaughters U کشتار کردن
massacrer U کشتار کننده
holocausts U کشتار همگانی
genocide U کشتار دسته جمعی
internecine U کشتار متقابل قاتل
shambles U قتلگاه صحنه کشتار
overkill U کشتار چند برابر
To shed blood. Bloodshed. U خون ریختن ( کشتار )
They didnt slaughter any animals yesterday . U دیروز کشتار نکردند
slaughterous U مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
from one another <adv.> U از یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
each other U یکدیگر
one another U یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
one a U یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
couple U ترکیب با یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
arm in arm U در دست یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
interconnecting U اتصال به یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
hand in hand U دست دردست یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
abut U به یکدیگر ضربه زدن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
agonic line U خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
camisado U شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
braid shield U روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
Mingle design U طرح تلفیقی [ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coordinate U روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
program line U فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
kanat U نوعی گلیم ترکی [روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
rag rug U قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Mina-khani design U طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com