Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bartender
U
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartenders
U
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sour mash
U
غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
long pull
U
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
mock-ups
U
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-up
U
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
necrologist
U
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
U
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
My hair is falling.
U
موهایم دارد می ریزد
atrium
U
ان قسمت ازدهلیز قلب که خون سیاهرگی به ان می ریزد
hydraulic ram
U
تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
land crab n
U
خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
room-sized rug
U
فرش های ایرانی
[فرش های درباری]
[بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
clientage
U
مشتریان پیروان
clientele
U
مشتریان پیروان
loyalty discount
U
تخفیف مشتریان دائم
loyalty rebate
U
تخفیف مشتریان دائم
credit rating
U
رتبه بندی اعتباری مشتریان
mains electricity
U
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
party boat
U
قایق بزرگ حامل مشتریان
al cololic drinks
U
مشروبات
home brew
U
مشروبات خانگی
spirits
U
مشروبات الکلی
moonlights
U
مهتاب مشروبات
moonlighting
U
مهتاب مشروبات
moonlight
U
مهتاب مشروبات
moonlighted
U
مهتاب مشروبات
spirit
U
مشروبات الکلی
spiriting
U
مشروبات الکلی
home-brew
U
مشروبات خانگی
alcohol
U
هرنوع مشروبات الکلی
sappy
U
کودن معتاد به مشروبات
pop
U
ترکیدن مشروبات گاز دار
popped
U
ترکیدن مشروبات گاز دار
milk punch
U
مشروبات مخلوط با شیر وقند
pops
U
ترکیدن مشروبات گاز دار
boozes
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
abstinence
U
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotaler
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaller
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
boozed
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
booze
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozing
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
abstemious
U
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
mull
U
معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات
teetotallers
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
swizzle
U
انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
speakeasy
U
محل فروش مشروبات الکلی قاچاق
acrasy
U
بی اعتدالی در مصرف مشروبات الکلی و غیره شدت
rumrunner
U
ادم یا قایق مخصوص حمل مشروبات قاچاق
jake leg
U
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
cover charge
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
fielded
U
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fractional reserve banking
U
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fields
U
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
U
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
acnerosacea
U
ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
fractional
U
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
oem
U
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
available cash
U
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
responsible
U
متصدی
quartermaster
U
متصدی
operators
U
متصدی ها
users
U
متصدی ها
clerks
U
متصدی
operators
U
متصدی
quartermasters
U
متصدی
operator
U
متصدی
runners
U
متصدی
vacant
U
بی متصدی
warden
U
متصدی
incumbent
U
متصدی
incumbents
U
متصدی
in charge
U
متصدی
user
U
متصدی
operator
U
متصدی
clerk
U
متصدی
runner
U
متصدی
radioman
U
متصدی بی سیم
radarman
U
متصدی رادار
supplier
U
متصدی ملزومات
time keeper
U
متصدی اوقات
radio operator
U
متصدی بی سیم
salesperson
U
متصدی فروش
salespersons
U
متصدی فروش
salespeople
U
متصدی فروش
suppliers
U
متصدی ملزومات
operator console
U
پیشانه متصدی
adman
U
متصدی اعلانات
radar operator
U
متصدی رادار
officers
U
مامور متصدی
radar man
U
متصدی رادار
acting
U
کفیل متصدی
chartulary
U
متصدی بایگانی
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
cataloguer
U
متصدی کاتالوگ
cataloger
U
متصدی کاتالوگ
operator
U
متصدی دستگاه
yard man
U
متصدی محوطه
operator command
U
فرمان متصدی
officer
U
مامور متصدی
operator
U
متصدی ماشین
harbour master
U
متصدی بندر
unattended
U
بدون متصدی
ruling
U
رایج متصدی
fitter
U
متصدی نصب
signalman
U
متصدی علائم
receptionist
U
متصدی پذیرش
litter bearer
U
متصدی برانکارد
turf accountants
U
متصدی شرطبندی
operators
U
متصدی ماشین
signal man
U
متصدی علائم
winch driver
U
متصدی دوار
ammunition handler
U
متصدی مهمات
freshwater king
U
متصدی اب شیرین کن
groundskeeper
U
متصدی زمین
auctioneer
U
متصدی مزایده
auctioneers
U
متصدی حراج
auctioneers
U
متصدی مزایده
machine operator
U
متصدی ماشین
rulings
U
رایج متصدی
auctioneer
U
متصدی حراج
curators
U
نگهبان متصدی
receiver
U
متصدی دریافت
fitters
U
متصدی نصب
receivers
U
متصدی دریافت
operators
U
متصدی دستگاه
curator
U
نگهبان متصدی
data entry operator
U
متصدی داده دهی
liftman
U
اسانسورچی متصدی اسانسور
pressman
U
متصدی ماشین چاپ
liquidator
U
متصدی امورتصفیه شرکت
heater
U
متصدی گرم کردن
fish warden
U
متصدی امور شیلات
titular charge daffaires
U
متصدی شغل سیاسی
liquidators
U
متصدی امورتصفیه شرکت
word processing operator
U
متصدی پردازش کلمه
forwarder
U
متصدی حمل و نقل
teletypist
U
متصدی دوره نگاره
time keeper
U
متصدی اوقات کار
officers
U
متصدی ضابط عدلیه
orchardman
U
متصدی باغ میوه
orchardist
U
متصدی باغ میوه
oilking
U
متصدی سوخت و اب کشتی
contracting officer
U
افسر متصدی پیمان
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
boiler maker
U
متصدی دیگ بخار
heaters
U
متصدی گرم کردن
forwarding agent
U
متصدی حمل ونقل
plate layer
U
متصدی تعمیر خط اهن
peripheral equipment operator
U
متصدی تجهیزات جانبی
pressmen
U
متصدی ماشین چاپ
hold captain
U
متصدی انبار کشتی
church warden
U
متصدی دارایی کلیسا
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
common carrier
U
متصدی حمل ونقل
wagoner
U
متصدی حمل ونقل
stevedore
U
متصدی بارگیری و تخلیه
prothonotary
U
متصدی امضاء احکام
turf accountant
متصدی شرط بندی
carriers
U
متصدی حمل و نقل
carrier
U
متصدی حمل و نقل
officer
U
متصدی ضابط عدلیه
titular
U
متصدی دارای عنوانی
mess treasurer
U
متصدی صندوق باشگاه
prontonotary
U
متصدی امضاء احکام
watertender
U
متصدی مخازن اب ناو
my p
U
متصدی پیش ازمن
stoker
U
متصدی سوخت کوره
biddy
U
متصدی نظافت خانه
ammunition handler
U
متصدی جابجایی مهمات
keypunch operator
U
متصدی منگنه زنی
stevedores
U
متصدی بارگیری و تخلیه
vigorish
U
سود متصدی شرط بندی
firemen
U
متصدی اتش خانه موتور
throttleman
U
متصدی دستگیره سرعت ناو
gamekeeper
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
time keeper
U
متصدی ثبت اوقات کار
fireman
U
متصدی اتش خانه موتور
signal boxes
U
توقف گاه متصدی علائم
pantler
U
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
gamekeepers
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
stevedores
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointers
U
متصدی کنترل درجه توپ
harbour master
U
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
signal box
U
توقف گاه متصدی علائم
to put in possession
U
مالکیت دادن متصدی کردن
account executive
U
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
engineman
U
درجه دار متصدی موتور
proetor
U
متصدی امور قضایی وکشوری
stenotypisht
U
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
blast furnaceman
U
مسئول یا متصدی کوره بلند
weeder
U
متصدی چیدن علف هرزه
billposter
U
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
stickboy
U
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
checkman
U
متصدی کنترل اب دیگ بخار
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
stevedore
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointer
U
متصدی کنترل درجه توپ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com