Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
consignee
U
کسی که جنس یا مالی بعنوانش ارسال شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fiscal drag
U
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement
U
صورت مالی گزارش مالی
carrier
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
CSMA CD
U
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
quando acciderint
U
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere
U
موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
xmodem
U
پروتکل استاندارد ارسال فایل و تشخیص خطا که در ارسال داده سنکرون
relays
U
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relayed
U
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay
U
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
messages
U
روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
message
U
روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
overflow
U
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflowed
U
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
lockouts
U
مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
overflows
U
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
lockout
U
مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
jitter
U
خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
XON/XOFF
U
پروتکل ارسال آسنکرون که هر انتهای آن جریان داده را با ارسال کد مخصوص مناسب میکند
scrolls
U
حالت ارسال که هر کلید انتخاب شده را ارسال میکند وبا گیرنده نمایش میدهد
scroll
U
حالت ارسال که هر کلید انتخاب شده را ارسال میکند وبا گیرنده نمایش میدهد
constructive receipt billing
U
ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه
asynchronous
U
ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
primary
U
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
correct
U
روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
point of sale
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
corrects
U
روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correcting
U
روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
limited distance modem
U
وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
backwards
U
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backward
U
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
synchronous
U
پروتکل ارسال داده که در lsnal معماری شبکه سیستم IBM استفاده میشود و نحوه ارسال داده سنکرون را بیان میکند
collision detection
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
upload
U
1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
sequential
U
پروتکل ارسال شبکه ساخت شبکه سافت VOVELL برای اجرای ارسال و دریافت شبکه IPX
block shipment
U
ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
destination
U
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destinations
U
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
idlest
U
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled
U
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles
U
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle
U
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
modem
U
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
MTA
U
نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
messages
U
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
message
U
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
broadband ISDN
U
سرویس ارسال داده سریع که به داده و صوت اجازه ارسال در یک شبکه گسترده میدهد در حال حاضر سیستمهای Asynchronous Transfer Mode Multimegabit Data Services دو نوع از این سرویس هستند
dispatches
U
ارسال کردن ارسال
despatched
U
ارسال کردن ارسال
despatching
U
ارسال کردن ارسال
despatches
U
ارسال کردن ارسال
dispatch
U
ارسال کردن ارسال
dispatched
U
ارسال کردن ارسال
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
wireless network
U
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
transmission
U
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions
U
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
tdm
U
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ارسال سریع . هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود. گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
finance
U
مالی
accounting classification
U
کد مالی
financing
U
مالی
financed
U
مالی
monetary
U
مالی
finances
U
مالی
fiscal
U
مالی
financial
U
مالی
pecuniary
U
مالی
credits
U
اعتبار مالی
financial bill
U
لایحه مالی
financial period
U
دوره مالی
credited
U
اعتبار مالی
financial data
U
اطلاعات مالی
crediting
U
اعتبار مالی
financial inventory
U
ذخایر مالی
financial management
U
مدیریت مالی
financial e.
U
متخصص مالی
financial budget
U
بودجه مالی
financial crisis
U
بحران مالی
financial position
U
وضعیت مالی
roughcast
U
گل مالی شده
financial circles
U
محافل مالی
financial centers
U
مراکز مالی
credit
U
اعتبار مالی
financial policy
U
سیاست مالی
financial capital
U
سرمایه مالی
financial plan
U
برنامه مالی
financial feasibility
U
امکان مالی
financial intermediary
U
واسطه مالی
financial relations
U
روابط مالی
inunction
U
روغن مالی
judgment debt
U
محکوم به مالی
non pecuniary
U
غیر مالی
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
financial assets
U
دارائیهای مالی
rough usage
U
دست مالی
self support
U
استقلال مالی
snow job
U
ماست مالی
sparge
U
گل مالی کردن
subsidization
U
کمک مالی
subvention
U
کمک مالی
sustentation
U
استعانت مالی
sustention
U
استعانت مالی
taction
U
دست مالی
embrocation
U
روغن مالی
embrocations
U
روغن مالی
financial secretary
U
مشاور مالی
financial status
U
وضع مالی
subsidies
U
کمکهای مالی
fiscal control
U
نظارت مالی
fiscal control
U
کنترل مالی
fiscal policy
U
سیاست مالی
chamberlains
U
نافر مالی
chamberlain
U
نافر مالی
fiscally
U
ازلحاظ مالی
waxing
U
موم مالی
spiel
U
شیره مالی
illinition
U
روغن مالی
in low water
U
در تنگی مالی
Mali
U
کشور مالی
unction
U
روغن مالی
financial assets
U
موجودی مالی
slobbery
U
لجن مالی
financial years
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی
fiscal years
U
سال مالی
financial year
U
سال مالی
fiscal
U
سال مالی
committee of ways and means
U
کمیسیون مالی
capital commitment
U
تعهدات مالی
financially
U
از نظر مالی
financier
U
متخصص مالی
financiers
U
متخصص مالی
anointment
U
پماد مالی
financial market
U
بازار مالی
mart
U
بازار مالی
subsidy
U
کمک مالی
fiscal years
U
دوره مالی
felting
U
نمد مالی
financial expenses
U
هزینههای مالی
finance markets
U
بازارهای مالی
fund
U
اعتبار مالی
finance officer
U
افسر مالی
funded
U
اعتبار مالی
financial ability
U
تمکن مالی
padding
U
لگد مالی
financial adviser
U
مشاور مالی
finance house
U
موسسه مالی
financial affairs
U
امور مالی
fiscal year
U
دوره مالی
to come into a property
U
مالی را صاحب شدن
discretionary fiscal policy
U
سیاست مالی اختیاری
embrocate
U
روغن مالی کردن
tools of fiscal policy
U
ابزار سیاست مالی
finance company
U
شرکت تامین مالی
financial intermediary
U
موسسه مالی واسطه
tallow
U
پیه مالی کردن
scrabbled
U
دست مالی کردن
financial accounts
حساب های مالی
scrabbles
U
دست مالی کردن
accountable disbursing officer
U
افسر ذیحساب مالی
roughest
U
دست مالی کردن
rough
U
دست مالی کردن
scrabbling
U
دست مالی کردن
annual financial statement
U
گزارش مالی سالانه
scrabble
U
دست مالی کردن
anointment
U
روغن مالی تدهین
austere fiscal policy
U
سیاست مالی مضیق
active fiscal policy
U
سیاست مالی فعال
financial investment
U
سرمایه گذاری مالی
pure fiscal policy
U
سیاست مالی خالص
financed
U
قسمت مالی یا دارایی
finances
U
قسمت مالی یا دارایی
fiscal
U
مربوط به مالی یامالیه
financing
U
قسمت مالی یا دارایی
salvage
U
مالی را از خطرنجات دادن
salvaged
U
مالی را از خطرنجات دادن
functional finance
U
سیاست مالی اصولی
salvages
U
مالی را از خطرنجات دادن
salvaging
U
مالی را از خطرنجات دادن
restrictive fiscal policy
U
سیاست مالی انقباضی
compensatory fiscal policy
U
سیاستهای مالی ترمیمی
inuct
U
روغن مالی کردن
finance
U
قسمت مالی یا دارایی
expansionary fiscal policy
U
سیاست مالی انبساطی
financial statement
U
صورت وضعیت مالی
financial mission
U
هئیت مامورین مالی
disbursing officer
U
افسر ذیحساب مالی
mud bath
U
گل مالی تن برای درمان
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
current income
U
درامد یک سال مالی
felt
U
نمد مالی کردن
anoint
U
روغن مالی کردن
anointing
U
روغن مالی کردن
anoints
U
روغن مالی کردن
contractionary fiscal policy
U
سیاست مالی انقباضی
corporate treasurer
U
مدیر امور مالی
means test
U
سنجش استطاعت مالی
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work.
U
ماست مالی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com