Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
diplomatist
U
کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wright
U
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
maintenance of membership
U
هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
civil works
U
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
diplomatic
U
دیپلماتیک
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
diplomatic corps
U
هیات دیپلماتیک
diplomatic relations
U
روابط دیپلماتیک
diplomatic channels
U
مجاری دیپلماتیک
diplomatic privileges
U
امتیازات دیپلماتیک
diplomatic immunity
U
مصونیت دیپلماتیک
rupture of diplomatic relations
U
قطع روابط دیپلماتیک
inviolability
U
مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
medical regulator
U
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
occupation
U
اشتغال
engagedness
U
اشتغال
offices
U
اشتغال
engagement
U
اشتغال
engagements
U
اشتغال
employment
U
اشتغال
busybodies
U
اشتغال
preoccupation
U
اشتغال
preoccupations
U
اشتغال
underemployed
U
کم اشتغال
busybody
U
اشتغال
occupations
U
اشتغال
office
U
اشتغال
employment rate
U
نزخ اشتغال
employment opportunities
U
فرصتهای اشتغال
employment opportunities
U
امکانات اشتغال
indebtedness
U
اشتغال ذمه
employment policy
U
سیاست اشتغال
employment volume
U
حجم اشتغال
idleness
U
عدم اشتغال
unemployment
U
عدم اشتغال
full employment
U
اشتغال کامل
hyperemployment
U
اشتغال زیاد
employment act
U
قانون اشتغال
overfull employment
U
اشباع اشتغال
employment gap
U
شکاف اشتغال
overfull employment
U
اشتغال وافر
employment rate
U
میزان نسبی اشتغال
hyperemployment
U
اشتغال بیش ازحد
unemployment equilibrium
U
تعادل در اشتغال ناقص
inflationary gap
U
سطح اشتغال مطلوب
full employment output
U
تولید در اشتغال کامل
full time employment
U
اشتغال تمام وقت
full time
U
زمان اشتغال بکار
full employment equilibrium
U
تعادل اشتغال کامل
commencement of employment
U
زمان شروع اشتغال
full employment rate of growth
U
نرخ رشد در اشتغال کامل
occupational therapy
U
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
letters testamentary
U
خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
amateurism
U
اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
I am obsessed by fear of unemployment .
U
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
biologism
U
اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
inflationary gap
U
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
employment gap
U
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
say's law
U
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
amor
U
امور
non litigious matters
U
امور حسبی
authority
U
اولیاء امور
interior affairs
U
امور داخلی
the high functionery ries of the state
U
مصادر امور
combat duty
U
امور رزمی
authority ties of the state
U
مصادر امور
civil affairs
U
امور غیرنظامیان
interior
U
امور داخله
interiors
U
امور داخله
authorities
U
اولیای امور
miscellaneous
U
امور متفرقه
aviation authority
U
امور هواپیمایی
religious matters
U
امور دینی
state affairs
U
امور مملکتی
authority ties of the state
U
اولیا امور
personal affairs
U
امور شخصی
financial affairs
U
امور مالی
money matters
U
امور پولی
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
non litigious matters act
U
قانون امور حسبی
State Department
U
وزارت امور خارجه
air branch
U
قسمت امور هوایی
tax reforms
U
اصلاح امور مالیاتی
politico military
U
امور سیاسی نظامی
tax administration
U
اداره امور مالیات
resgestae
U
امور انجام شده
principal centre of affairs
U
مرکز مهم امور
Foreign Office
U
وزارت امور خارجه
routines
U
امور غیر مهم
bureaucratic
U
وابسته به امور اداری
secretary of state for foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
probate court
U
محکمه امور حسبی
militarization
U
نظامی کردن امور
routine
U
امور غیر مهم
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.
U
وزارت امور خارجه
space broker
U
کارگزار امور تبلیغات
promiscuous
U
بیقید در امور جنسی
ministry of foreign affairs
U
وزارت امور خارجه
table of authorities
U
جدول اولیا امور
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
non litigious jurisdiction act
U
قانون امور حسبی
routinely
U
امور غیر مهم
g air
U
رکن 2 امور هوایی
corporate treasurer
U
مدیر امور مالی
chief financial officer
[CFO]
U
مدیر امور مالی
financial affairs
U
امور مربوط به مالیه
to arrange matters
U
ترتیب دادن امور
fish warden
U
متصدی امور شیلات
foreign minister
U
وزیر امور خارجه
chaplain activities fund
U
اعتبار امور مذهبی
clerical test
U
ازمون امور دفتری
emotional and physical
U
امور عاطفی و بدنی
civic action
U
امور عام المنفعه
regulatory authority
U
اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority
U
اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority
U
اولیاء امور نظارتی
regulatory authority
U
اولیاء امور نظارتی
surveillance authority
U
اولیاء امور نظارتی
minister for foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
minister of foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
supervisory authority
U
اولیاء امور مراقبتی
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
customs broker
U
واسطه امور گمرکی
chaplains
U
افسر امور دینی
chaplain
U
افسر امور دینی
administrations
U
اداره امور یکانها
testamentary causes
U
امور مربوط به وصایا
administration
U
اداره امور یکانها
proetor
U
متصدی امور قضایی وکشوری
domiciles
U
منزل یا مرکز مهم امور
assignees in bankruptcy
U
هیئت تصفیه امور ورشکسته
deficit financing
U
اداره امور مالی با کسرموازنه
presswork
U
اداره مطبعه امور چاپخانه
domicile
U
منزل یا مرکز مهم امور
politics
U
علم سیاست امور سیاسی
strategic
U
مربوط به امور سوق الجیشی
financial data
U
اطلاعات مربوط به امور مالی
The ministry of economic affairs and finance
U
وزارت امور اقتصاد و دارایی
to take the helm
U
زمام امور رادردست گرفتن
surgical
U
مربوط به امور پزشکی جراحی
signal security
U
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
technician
U
شخص متخصص در امور صفتی
technicians
U
شخص متخصص در امور صفتی
Ministry of Labor and Social Affairs .
U
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
cryptologistics
U
امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
parochialism
U
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
counsel appointed
U
وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
major-domos
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
generals
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
to go into hiding
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
general
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
to go underground
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
major domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
channel
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
dialectic
U
هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
channelled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
verderor
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
channeling
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
housekeeping
U
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
rummage sale
U
حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
treasurers
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
minnesota clerical aptitude test
U
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
verderer
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
homes
U
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
shipping
U
امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
home
U
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
treasurer
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
deck department
U
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
formalism
U
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
superstitious uses
U
مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
collated
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
functional
U
رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
collating
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
hipster
U
شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
commonest
U
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
selenodetic
U
امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
commoners
U
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common
U
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
trial attorney
U
وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
joint petroleum office
U
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
consortium
U
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia
U
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
institutionalism
U
سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
consortiums
U
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
back end server
U
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
classical economics
U
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com