English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
wine cooper U کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ringman U کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
piecer U درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
to fit with U اماده کردن برای
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
he has a rushing business U کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
specious U بطورسطحی درست فاهرامنطقی ودرست ولی واقعا عکس ان
to try on U برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
ordeal U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
ordeals U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
vouchee U کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
fit to work U اماده برای کارکردن
on offer U اماده برای فروش
prompt to go U اماده برای رفتن
ready to die U اماده برای مرگ
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
on guard U اماده برای دفاع باشید
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
batted U گل اماده برای کوزه گری
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
bats U گل اماده برای کوزه گری
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
up and running U اماده برای عملیات کامل
covers U اماده برای برگرداندن توپ
cover U اماده برای برگرداندن توپ
bat U گل اماده برای کوزه گری
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
fashionist U کسیکه برای خوش ایندمردم لباس وعادات خودرابسبک روزدرمیاورد
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
paintress U زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
chimney sweeps U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
to get in somebody's way U مانع کردن کسی [چیزی] که بتواند کارش را انجام دهد
chimney sweep U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
penny a liner U کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
flagellant U کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
the boys were excused U شاگردان مرخص شدند
preparatory students U شاگردان تهیه یا مقدماتی
invigilated U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
the students t. 00 U شاگردان به 004تن بالغ میشود
invigilation U پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
rotas U فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
invigilating U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
rota U فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
invigilate U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
accessit U امتیازی که به شاگردان ممتاز داده میشود
to make a trial of U امتحان کردن
to give an examination U امتحان کردن
tests U امتحان کردن
to bring to the proof U امتحان کردن
put to test U امتحان کردن
examines U امتحان کردن
trials U امتحان کردن
examine U امتحان کردن
examined U امتحان کردن
test U امتحان کردن
trial U امتحان کردن
examining U امتحان کردن
tested U امتحان کردن
tries U امتحان کردن
try U امتحان کردن
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
try on <idiom> U امتحان کردن لباس
try (something) out <idiom> U امتحان کردن(چیزی)
checks U امتحان کردن بازرسی
test U ازمایش کردن امتحان
invigilated U در امتحان نظارت کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
check U امتحان کردن بازرسی
checked U امتحان کردن بازرسی
invigilate U در امتحان نظارت کردن
tests U ازمایش کردن امتحان
invigilating U در امتحان نظارت کردن
invigilates U در امتحان نظارت کردن
tested U ازمایش کردن امتحان
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
to put to proof U امتحان کردن محک زدن
palpate U لمس کردن امتحان نمودن
to check out something U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
mixed ability کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
examination U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
to try something completely new <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
contrapuntist U کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
inquired U تحقیق کردن امتحان کردن
inquires U تحقیق کردن امتحان کردن
enquires U تحقیق کردن امتحان کردن
inquire U تحقیق کردن امتحان کردن
enquired U تحقیق کردن امتحان کردن
harnessed U اماده کردن
primes U اماده کردن
readied U اماده کردن
primed U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
readying U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
get ready U اماده کردن
preparation U اماده کردن
harness U اماده کردن
preparing U اماده کردن
unlimber U اماده کردن
confect U اماده کردن
make ready U اماده کردن
draft U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
accommodated U اماده کردن
provide U اماده کردن
provides U اماده کردن
preparations U اماده کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com