Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
liveryman
U
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
gigman
U
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
color bearer
U
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
towhead
U
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
laboratorian
U
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
dipsomaniac
U
کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
abstainer
U
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
green thumbed
U
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
hereditarian
U
کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
natural philosopher
U
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
usufructuary
U
کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
interloper
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
monophysite
U
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
interlopers
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
negationist
U
کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
advantaged
U
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
advowee
U
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
metaphrast
U
کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
surficial swellings
U
بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
at all points
U
درهمه جا
far and wide
U
درهمه جا
immanence
U
حضور درهمه جا
everywhere
U
درهمه جا درهرقسمت
through thick and thin
U
درهمه حالی
immanency
U
حضور درهمه جا
any time
<adv.>
U
درهمه اوقات
at any time
<adv.>
U
درهمه اوقات
at all times
U
درهمه اوقات
whether or not
U
درهمه حال
at all hours
<adv.>
U
درهمه اوقات
anytime
<adv.>
U
درهمه اوقات
to broad cast information
U
خبری که درهمه جا منتشرشود
up hill and down dale
U
دردره وماهور درهمه جا
information
U
معلومات
qualifications
U
معلومات
to have a finger in every pie
U
درهمه کاری دخالت کردن
to broadcast seed
U
تخمی که درهمه جا پاشیده شود
ubiquitous
U
همه جا حاضر موجود درهمه جا
world wide
U
مشهور جهان متداول درهمه جا
backgrounds
U
معلومات قبلی
information test
U
ازمون معلومات
knowledge representation
U
نمایش معلومات
witting
U
معلومات دانش
knowledge engineering
U
مهندسی معلومات
knowledge base
U
پایگاه معلومات
information
U
معلومات اگاهگان
accomplishments
U
معلومات هنرها
knowledge acquisition
U
کسب معلومات
information
U
معلومات معیطات
know how
U
معلومات خاص
background
U
معلومات قبلی
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
unbeknown
U
خارج از معلومات شخصی
smattering
U
معلومات دست وپاشکسته
unbeknownst
U
خارج از معلومات شخصی
brush up
U
معلومات خود را تجدیدکردن
input data
U
معلومات یا دادههای ورودی
full timer
U
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
immanent
U
دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان درهمه جاحاضر
sphere
U
دایره معلومات احاطه کردن
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
spheres
U
دایره معلومات احاطه کردن
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
encyclopedist
U
دارای معلومات جامع دایره المعارف نویس
booklore
U
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
topsoil
U
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
platonic cycle or year
مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
sherlu
U
اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
she is a rosrtam in petticoats
U
درهمه چیز مانندرستم است جز اینکه زن است
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
coincidence circuit
U
یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
rosettes
U
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette
U
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
superficiality
U
سطحی
shallows
U
کم اب سطحی
surface
U
سطحی
surfaced
U
سطحی
superficial
U
سطحی
surfaces
U
سطحی
skin deep
U
سطحی
shallower
U
کم اب سطحی
shallow
U
کم اب سطحی
shallow foundation
U
پی سطحی
planar
U
سطحی
shallowest
U
کم اب سطحی
low level
U
سطحی
sketchiest
U
سطحی
surface water
U
اب سطحی
decahedral
U
ده سطحی
acrotic
U
سطحی
skin-deep
<idiom>
U
سطحی
sketchily
U
سطحی
sketchy
U
سطحی
sketchier
U
سطحی
trihedral
U
سه روی سه سطحی
evaporation
U
تبخیر سطحی
hexahedral
U
مکعب شش سطحی
horizontal curve
U
پیچ سطحی
two level store
U
انباره دو سطحی
surface
U
سطحی جلادادن
impact burst
U
ترکش سطحی
surfaces
U
سطحی جلادادن
heptahedral
U
هفت سطحی
topdress
U
سطحی ریختن
skin effect
U
اثر سطحی
epilimnion
U
اب لایه سطحی
sheet washing
U
فرسایش سطحی
dodecahedral
U
دوازده سطحی
ground swell
U
موج سطحی
hexahedron
U
جسم شش سطحی
dodecahedron
U
دوازده سطحی
superficially
U
بطور سطحی
top soil
U
خاک سطحی
smattering
U
دانش سطحی
extensive agriculture
U
کشاورزی سطحی
adsorbent
U
جاذب سطحی
surfaced
U
سطحی جلادادن
adsorption
U
جذب سطحی
polyhedral
U
چند سطحی
adhesion
U
جاذبه سطحی
area load
U
بار سطحی
pentahedral
U
پنج سطحی
low level winds
U
بادهای سطحی
one level memory
U
حافظه یک سطحی
bounding mine
U
مین سطحی
split-level
U
چند سطحی
blanket grouting
U
تزریق سطحی
multi level
U
چند سطحی
multilevel
U
چند سطحی
surface tensity
U
کشش سطحی
interfacial tension
U
کشش سطحی
adsorption
U
کشش سطحی
singes
U
سوختگی سطحی
singeing
U
سوختگی سطحی
singed
U
سوختگی سطحی
singe
U
سوختگی سطحی
interfacial force
U
کشش سطحی
n level logic
U
منطق N سطحی
surface corrosion
U
خوردگی سطحی
pier
U
پایه و سطحی
surface drains
U
زهکشهای سطحی
formal logic
U
قضاوت سطحی
surface treatment
U
روکش سطحی
surface treatment
U
عملیات سطحی
surface dressing
U
پوشش سطحی
surface erosion
U
فرسایش سطحی
free moisture
U
رطوبت سطحی
surface treatment
U
اسفالت سطحی
surface reverbration
U
برگشتهای سطحی
suface wind
U
باد سطحی
piers
U
پایه و سطحی
surface contact rectifier
U
یکسوکننده سطحی
surface creep
U
خزیدن سطحی
surface treatment
U
اندود سطحی
surface charge
U
بار سطحی
surface burst
U
ترکش سطحی
surface detection
U
اکتشاف سطحی
surface detection
U
راداراکتشافی سطحی
surface burning
U
احتراق سطحی
surface inflow
U
اب سطحی ورودی
surface evaporation
U
تبخیر سطحی
sorption
U
جذب سطحی
surface targets
U
هدفهای سطحی
surface irrigation
U
ابیاری سطحی
surface moisture
U
رطوبت سطحی
extensive cultivation
U
زراعت سطحی
flesh wound
U
زخم سطحی
floating mine
U
مین سطحی
surface width
U
عرض سطحی
surface leakage
U
نشت سطحی
statical moment
U
لنگر سطحی
surface tension
U
کشش سطحی
surface ornament
U
تزیینات سطحی
surface soil
U
خاک سطحی
surface outflow
U
اب سطحی خروجی
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
scorch
U
بطور سطحی سوختن
carburize
U
سخت گرداندن سطحی
surface decarburization
U
کربن گیری سطحی
scorches
U
بطور سطحی سوختن
adhesion
U
کشش سطحی دوسیدگی
case hardening
U
سخت گردانی سطحی
skimmed
U
بطور سطحی خواندن
crazing
U
ترک برداری سطحی
magnetic surface charge
U
بار سطحی مغناطیسی
surface fusion welding
U
جوشکاری ذوبی سطحی
singe
U
بطور سطحی سوختن
singed
U
بطور سطحی سوختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com