Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
ideals
U
کمال مطلوب
ideal
U
کمال مطلوب
optimal
U
مربوط به کمال مطلوب
beau ideal
U
زیبای تمام عیار کمال مطلوب
inaccessibility
U
غیرقابل دسترسی
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
ideal index
U
شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
accessor
U
شخصی که به داده دسترسی دارد
liveryman
U
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
gigman
U
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
color bearer
U
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
abstainer
U
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
wisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
green thumbed
U
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
dipsomaniac
U
کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
towhead
U
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
laboratorian
U
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
weisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
hereditarian
U
کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
natural philosopher
U
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
interloper
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
negationist
U
کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
advantaged
U
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
usufructuary
U
کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
interlopers
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
monophysite
U
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
extensions
U
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
logo
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
extension
U
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
externals
U
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
U
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
advowee
U
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
isolating
U
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolate
U
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolates
U
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
poaching
U
دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست
metaphrast
U
کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
passwords
U
کامپیوتر یا نرم افزای که نیاز دارد کاربر پیش از دستیابی یافتن کلمه رمز را وارد کند
search
U
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched
U
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly
U
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
password
U
کامپیوتر یا نرم افزای که نیاز دارد کاربر پیش از دستیابی یافتن کلمه رمز را وارد کند
searches
U
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
indiscernible
U
غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
to open something to
[the]
traffic
U
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
to get to somebody
[something]
U
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
inconcealable
U
غیرقابل پنهان کردن
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
freeze
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freezes
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
contrapuntist
U
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
melodramatist
U
کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
liter any executor
U
کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
completeness
U
کمال
exactitude
U
کمال
thoroughness
U
کمال
period
U
کمال
periods
U
کمال
perfectness
U
کمال
maturity
U
کمال
integrity
U
کمال
amplitude
U
کمال
plentitude
U
کمال
crowns
U
حد کمال
svelt
U
زن با کمال
svelte
U
با کمال
decentness
U
کمال
crown
U
حد کمال
sophistication
U
کمال
throroughness
U
کمال
perfection
U
کمال
delelopment
U
کمال
meet
U
: برخورد کردن یافتن
meets
U
: برخورد کردن یافتن
hone
U
به کمال رساندن
to perfection
U
بحد کمال
mature
U
به حد کمال رسیدن
entelechy
U
کمال اول
matures
U
به حد کمال رسیدن
perfectibility
U
کمال پذیری
perfectible
U
کمال پذیر
nephrotomy
U
کمال منتها
perfectionism
U
کمال گرایی
economic maturity
U
کمال اقتصادی
elaborateness
U
کمال دقت
the utmost love
U
کمال محبت
plenitude
U
کمال سرشاری
accomplishment
U
کمال هنر
acme
U
نقطهء کمال
woefully
<adv.>
U
با کمال تاسف
dyed-in-the-wool
U
تمام و کمال
regrettably
<adv.>
U
با کمال تاسف
unfortunately
<adv.>
U
با کمال تاسف
sad to say
[regrettably]
<adv.>
U
با کمال تاسف
regretfully
<adv.>
U
با کمال تاسف
consummation
U
کمال منتها
edifying
U
کمال اور
decently
U
از روی کمال
apogee
U
نقطهء کمال
finished
U
مهذب با کمال
to the life
U
با کمال دقت
strengthened
U
تقویت یافتن تحکیم کردن
migrated
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrates
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrating
U
سیر کردن انتقال یافتن
strengthen
U
تقویت یافتن تحکیم کردن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
strengthens
U
تقویت یافتن تحکیم کردن
gain
U
کسب کردن باز یافتن
migrate
U
سیر کردن انتقال یافتن
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
transfuse
U
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
gained
U
کسب کردن باز یافتن
gains
U
کسب کردن باز یافتن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
exchanged
U
عوض کردن تسعیر یافتن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
exchange
U
عوض کردن تسعیر یافتن
mended
U
رفو کردن بهبودی یافتن
exchanging
U
عوض کردن تسعیر یافتن
mend
U
رفو کردن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
mends
U
رفو کردن بهبودی یافتن
exchanges
U
عوض کردن تسعیر یافتن
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
favourite
U
مطلوب
coveted
U
مطلوب
indign
U
نا مطلوب
desired
U
مطلوب
optimal
U
حد مطلوب
favourites
U
مطلوب
favorable
U
مطلوب
favourite or vor
U
مطلوب
optimum
U
حد مطلوب
favorite
U
مطلوب
optimum
U
مطلوب
favorites
U
مطلوب
meridians
U
اوج درجه کمال
complementarity
U
کمال اصل متممیت
full and final settlement
U
تسویه تمام و کمال
primed
U
کمال بهترین قسمت
perfection of savagery
U
کمال وحشی گری
the pink ofhealth
U
کمال تندرستی یا صحت
primes
U
کمال بهترین قسمت
meridian
U
اوج درجه کمال
to pay up
U
تمام و کمال پرداختن
to attain perfection
U
بحد کمال رسیدن
prime
U
کمال بهترین قسمت
to pay off
U
تمام و کمال پرداختن
in the pink
U
در کمال تندرستی یا صحت
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
extend
U
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
extending
U
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extends
U
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
henpeck
U
سعی کردن برای تفوق یافتن
nicest
U
دلپذیر مطلوب
nice
U
دلپذیر مطلوب
target profit
U
سود مطلوب
lief
U
مطلوب مایل
nicer
U
دلپذیر مطلوب
at a premium
U
بسیار مطلوب
optimum height
U
ارتفاع مطلوب
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
optimum output
U
تولید مطلوب
optimum point
U
نقطه مطلوب
safe velocity
U
سرعت مطلوب
optimum
U
مقدار مطلوب
optimum
U
حالت مطلوب
desired leading
U
مسیر مطلوب
desirable
U
خواستنی مطلوب
optimum speed
U
سرعت مطلوب
optimum population
U
حد مطلوب جمعیت
merit goods
U
کالاهای مطلوب
favourable
U
موافق مطلوب
optimal solution
U
راه حل مطلوب
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com