Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
improper fraction
U
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
U
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
virtual
U
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
excesses
U
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
gain
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
excess
U
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
gains
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
overlay
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlays
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlaying
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
allotrope
U
جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
biconvex
U
بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
individual demand schedule
U
صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
interface
U
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interfaces
U
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
visualization
U
تبدیل اعداد یا داده به صورت گرافیکی که راحت تر قابل فهم باشد
demand oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
raw wool
U
پشم خام
[پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
defaulting
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
put in more
U
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
defaults
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
sudarium
U
دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
dual
U
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
local
U
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
locals
U
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
DOR
U
سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
vent
U
مخرج
exits
U
مخرج
vented
U
مخرج
exit
U
مخرج
denominator
U
مخرج
vents
U
مخرج
venting
U
مخرج
port
U
در رو مخرج
denominators
U
مخرج
debouchure
U
مخرج
outgo
U
مخرج
outlet
U
مخرج
outlets
U
مخرج
foramen
U
روزنه مخرج
common denominators
U
مخرج مشترک
common fraction
U
مخرج مشترک
common denominator
U
مخرج مشترک
complex fraction
U
مخرج مشترک
denominator
[bottom of a fraction]
U
مخرج کسر
[ریاضی]
denominator
U
مخرج کسر
[ریاضی]
escapement
U
چرخ دنگ مخرج
common denominator
U
مخرج مشترک
[ریاضی]
deletion
U
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
prima facie evidence
U
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
denominator
U
برخه نام
[نامان]
[مخرج کسر]
[ریاضی]
flip-flop
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
leakages
U
کسری
fractional
U
کسری
shortcomings
U
کسری
deficit
U
کسری
inadequate
U
کسری
deficits
U
کسری
fraction
U
کسری از
leakage
U
کسری
fractional part
U
جز کسری
fractions
U
کسری از
aliquot
U
کسری
shortcoming
U
کسری
shortsage
U
کسری
shortfall
U
کسری
shortfalls
U
کسری
shortages
U
کسری
fractionary
U
کسری
fraction line
U
خط کسری
shortage
U
کسری
leakage or breakage
U
کسری
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
mantissa
U
جزء کسری
deficiencies
U
کسری ایراد
fractional rotation
U
گردش کسری
budget deficit
U
کسری بودجه
fractional size
U
اندازه کسری
leakage
U
کمبود و کسری
lack
U
فقدان کسری
deficiency
U
کسری ایراد
basic deficit
U
کسری اساسی
fixed point part
U
جزء کسری
under-
U
کسری دار
lacks
U
فقدان کسری
lacked
U
فقدان کسری
under
U
کسری دار
fractional pitch
U
گام کسری
basic deficit
U
کسری کلی
fractional turn
U
چرخش کسری
shortest
U
کسری داشتن
short
U
کسری داشتن
shorter
U
کسری داشتن
shorter
U
تک تیر کسری
trade gap
U
کسری تجارتی
trade deficit
U
کسری تجارت
leakages
U
کمبود و کسری
trade deficit
U
کسری بازرگانی
shortest
U
تک تیر کسری
two thousand odd
U
0002 و کسری
fractionation method
U
روش کسری
short
U
تک تیر کسری
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
reds
U
کسری داشتن حساب
redder
U
کسری داشتن حساب
mantissa
U
بخش کسری عدد
make up a deficit
U
تامین کردن کسری
trade balance deficit
U
کسری تراز تجاری
root
U
توان کسری یک عدد
lag rate
U
میزان کسری پرسنل
make up a deficit
U
جبران کردن کسری
red
U
کسری داشتن حساب
reddest
U
کسری داشتن حساب
roots
U
توان کسری یک عدد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
lag rate
U
نسبت کسری نیروی انسانی
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
gt
U
بزرگتر از
greater than
U
بزرگتر از
seniors
U
بزرگتر
greater
U
بزرگتر
Sr
U
بزرگتر
senior
U
بزرگتر
bigger
U
بزرگتر
doyens
U
بزرگتر
major
U
بزرگتر
majored
U
بزرگتر
headman
U
بزرگتر
majoring
U
بزرگتر
doyen
U
بزرگتر
headmen
U
بزرگتر
pre eminent
U
بزرگتر
nonus
U
بزرگتر
elder
U
بزرگتر
real number
U
عددی که با بخش کسری همراه است .
proportional parts
U
بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
to invert a fraction
U
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
oversize
U
بزرگتر از اندازه
double
U
دو برابر بزرگتر
macronucleus
U
هسته بزرگتر
paramount
U
برتر بزرگتر
bigbrother
U
برادر بزرگتر
brown major
U
براون بزرگتر
majordomo
U
بزرگتر خانه
Big Brother
U
برادر بزرگتر
doubled up
U
دو برابر بزرگتر
increase
U
بزرگتر شدن
ge
U
بزرگتر از یا برابر با
over size
U
بزرگتر از اندازه
increases
U
بزرگتر شدن
increased
U
بزرگتر شدن
samuel sen
U
سموئیل بزرگتر
doubled
U
دو برابر بزرگتر
expands
U
بزرگتر کردن
superior number
U
عدد بزرگتر
expanding
U
بزرگتر کردن
expand
U
بزرگتر کردن
leakages
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
admedium lampholder
U
سرپیچ بزرگتر از معمولی
phase
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
phased
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
whopper
U
از اندازه بزرگتر عظیم
whoppers
U
از اندازه بزرگتر عظیم
to increase
[to, by]
U
بزرگتر شدن
[به مقدار]
repotting
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repots
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repot
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
feck
U
سهم بزرگتر اکثریت
phases
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
macronucleus
U
هسته سلولی بزرگتر
point
U
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
positive
U
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
Do you have anything bigger?
U
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com