English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dunnage U کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pathologist U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
haulm U ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
halm U ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
ammunition and toxic material open space U انبارهای روباز مهمات ومواد سمی
divining rod U میله یا عصای مخصوص کشف اب ومواد معدنی درزمین
parfait U دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
massaging U مشت ومال
Life and property . U جان ومال
massaged U مشت ومال
massages U مشت ومال
malaxation U مشت ومال
massage U مشت ومال
masseur U مشت ومال دهنده
masseurs U مشت ومال دهنده
To massage . To give a rub down . U مشت ومال دادن
visionless U فاقد حس بینش ومال اندیشی
stocked U مال التجاره
shipment U مال التجاره
stock in trade U مال التجاره
merchandise U مال التجاره
stock U مال التجاره
shipments U مال التجاره
appropriation of goods U ضبط مال التجاره
good U سود مال التجاره
trade description U اوصاف مال التجاره
fire sale U فروش مال التجاره حریق زده
inviolate U مصون
immune U مصون
inviolable U مصون
invioable U مصون
immundity U مصون
privileged U مصون
stylist U سبکی
stylists U سبکی
lightly U به سبکی
potability U سبکی
portability U سبکی
lightsomeness U سبکی
legerity U سبکی
frivolously U به سبکی
frivolouseness U سبکی
featheriness U سبکی
frivolity U سبکی
lightness U سبکی
flippancy U سبکی
best seller U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-sellers U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
immunization U مصون کردن
inviolable U مصون ازتعرض
infallible U مصون از خطا
inviolably U بطور مصون
irrefrangible U نگفتنی مصون
leave it over U عجاله بگذارید بماند
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow . U بگذار بماند تا فردا
he is to stay U بنا است بماند
he is to stay U قرار است بماند
to play the giddy goat U سبکی کردن
a strange [an odd] way U سبکی عجیب
corkiness U سبکی خشکی
flippantly U ازروی سبکی
shitu ryu U سبکی در کاراته
contumely U خفت سبکی
forwarding merchant U کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
immune from disease U مصون از گرفتن ناخوشی
sacred cows U شخص مصون از انتقاد
sacred cow U شخص مصون از انتقاد
If I dont forget . U اگر یادم بماند ( نرود)
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
We had a light fall of snow. U برف سبکی بارید
buoyancy U سبکی شادابی روح
right of stoppage in transitu U حق امتناع از تسلیم مال التجاره در حال حمل برای فروشنده
franks U باطل کردن مصون ساختن
infallible U مصون از خطا منزه از گناه
franker U باطل کردن مصون ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
frank U باطل کردن مصون ساختن
mithridatize U از اثر زهر مصون کردن
franking U باطل کردن مصون ساختن
under pledge of secrecy U با این قول که راز پوشیده بماند
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
It is for your own ears. U پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
Between you , me and the gatepost. Between ourselves . U میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
him to stay U نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
dates U افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date U افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
pivot foot U پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
permanently U انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
contiguous U خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
beanie U یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
flying dutchman U ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
stoppage in transitu U حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
Free Tudor U [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
inviolability U مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
black cap U کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
petasus U یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
utensil U فروف
utensils U فروف
guinea pigs U کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig U کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
grape shot U گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
biretta U یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
kitchenware U فروف اشپزخانه
flatware U فروف لب تخت
glass vessels U فروف شیشهای
glass ware U فروف شیشه
silverware U فروف نقره
glassware U فروف شیشه
flatware U فروف مسطح
pottery U فروف سفالین
ironware U فروف سخت
flat silver U فروف نقره
hard ware U فروف فلزی
china U فروف چینی
enamelware U فروف لعابی
communicationg vessels U فروف مرتبط
chinaware U فروف چینی
crockery U فروف گلی
silver vessels U فروف سیمین
silver vessels U فروف نقره
pottery U فروف سفالی
ironware U فروف اهنی
porcelain U فروف چینی
tinware U فروف حلبی
tableware U فروف سفره
earthenware U فروف سفالی
respirators U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
respirator U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
inverted commas U نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
regenerative memory U رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
What she wears speaks volumes about her. U به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
cupboards U گنجه فروف غذاوغیره
ceramicist U سازنده فروف سفالین
flatware U فروف نقرهای سر میز
earthenware U فروف گلی گل سفالی
dish drier U خشک کننده فروف
enamelware U فروف میناکاری شده
ceramist U سازنده فروف سفالین
cupboard U گنجه فروف غذاوغیره
lusterware U فروف سفالین براق
kitchen utensils U فروف واسباب اشپزخانه
highboy U کمدیا اشکاف فروف
service U یکدست فروف اثاثه
pewter U مفرغ فروف مفرغی
serviced U یکدست فروف اثاثه
stemware U فروف پایه دار
bookends U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
batted U لعاب مخصوص فروف سفالی
stoneware U فروف سفالین سنگ نما
bats U لعاب مخصوص فروف سفالی
adhesive for porcelain U چسب برای فروف چینی
graniteware U فروف اهنی لعاب داراشپزخانه
mess kit U جعبه فروف سرباز یا مسافر
bat U لعاب مخصوص فروف سفالی
ether U مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
kitchen cabinet U اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
sculleries U جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery U جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
sacristan U متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
sacristy U محل نگاهداری فروف مقدسه کلیسا
lambrequin U نقوش رنگی حاشیه فروف چینی
sacrist U متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
sgraffito U تزئینات هنری روی فروف سفالین وغیره
queen's ware U فروف لعابی انگلیسی که خامهای رنگ هستند
contrasted U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrast U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
clipboard U قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboards U قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
hung bomb U بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
steel wool U براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
scullery U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
sculleries U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
young saints Šold devils U جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part U بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
It is for yours for keeps . U پیش خودت بماند ( مال خودت )
orphrey U سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
trauma U اسیب
pathology U اسیب
lesions U اسیب
injury U اسیب
lesion U اسیب
to escape with life and limb U بی اسیب
torts U اسیب
traumatic U اسیب زا
harm U اسیب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com