English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deprecation of silver U کاهش ارزش سیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
devaluation U کاهش ارزش پول
devaluation U کاهش دادن ارزش پول
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
currency depreciation U کاهش ارزش پول
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
decrease in value U کاهش ارزش
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
devalution U کاهش ارزش پول
exchange depreciation U کاهش ارزش پول خارجی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Other Matches
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
decreases U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
declined U کاهش
declines U کاهش
rebate U کاهش
subraction U کاهش
slow down U کاهش
subrtraction U کاهش
subtraction U کاهش
rebates U کاهش
declining U کاهش
scale down U کاهش
shrinkage U کاهش
acceptance U کاهش
acceptances U کاهش
dampers U کاهش
damp U کاهش
slowdowns U کاهش
spoils U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
spoiling U کاهش
spoiled U کاهش
decline U کاهش
spoil U کاهش
reductions U کاهش
devaluation U کاهش
downturns U کاهش
falling off U کاهش
falling-off U کاهش
reduction U کاهش
dampest U کاهش
slowdown U کاهش
imminution U کاهش
decrease U کاهش
deduction U کاهش
diminution U کاهش
relief U کاهش
concession U کاهش
depreciatory U کاهش
degression U کاهش
wastage U کاهش
attenuation U کاهش
decrement U کاهش
decreased U کاهش
downturn U کاهش
decreases U کاهش
abatement U کاهش
mitigation U کاهش
disinvestment U کاهش سرمایه
lapse rate U اهنگ کاهش
intensity decrease U کاهش شدت
decrementation U کاهش پلهای
indiminishable U کاهش ناپذیر
wage cuts U کاهش دستمزد
decrement U میزان کاهش
disinflation U کاهش ورم
wany U کاهش یافته
shrink U کاهش یافتن
dishoarding U کاهش ذخیره
lessen U کاهش دادن
lessened U کاهش دادن
dishoarding U کاهش اندوخته
disinflation U کاهش تورم
lessening U کاهش دادن
lessens U کاهش دادن
detraction U کاهش توجه
drive reduction U کاهش سائق
waney U کاهش یافته
detraction U کاهش کسرشان
lapse time U زمان کاهش
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
price reduction U کاهش قیمت
speed reduction U کاهش سرعت
rebate U تخفیف کاهش
reduction factor U ضریب کاهش
rebates U تخفیف کاهش
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
scale down U کاهش مقیاس
reduction ratio U نسبت کاهش
deceleration U کاهش سرعت
scale down U کاهش تدریجی
shrinking U کاهش یافتن
shrinks U کاهش یافتن
abatement U کاهش الودگی
reductionism U کاهش گری
taper off U کاهش یافتن
tax cuts U کاهش مالیات
tax deduction U کاهش مالیات
mark down U کاهش قیمت
mark down U کاهش قیمتها
minuend U کاهش یاب
mitigative U مایه کاهش
wane U کاهش یافتن
prereduction U کاهش اولیه
monetary contraction U کاهش پول
drop in temperature U کاهش دما
fall in temperature U کاهش دما
anaphrodisia U کاهش شهوت
palliation U کاهش دادن
palliator U کاهش دهنده
abatable U کاهش پذیر
reductional U تبدیل کاهش
reductions U کاهش احیاء
extinction U کاهش نور
decreases U کاهش یافتن
abatement [of pain] U کاهش درد
relief [from pain] U کاهش درد
reduction U کاهش احیاء
depreciation U کاهش بها
slake U کاهش فرونشستن
depopulation U کاهش نفوس
slaked U کاهش فرونشستن
slakes U کاهش فرونشستن
devaluation U کاهش نرخ
wanes U کاهش یافتن
reducing U کاهش یافتن
easing U کاهش درد
deduction U کاهش تفریق
reduces U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
reduce U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
alleviation U کاهش درد
decreased U کاهش یافتن
palliation U کاهش درد
decrease U کاهش یافتن
easement U کاهش درد
values U ارزش
rubbish U بی ارزش
market value U ارزش
brummagem U کم ارزش
brummagem U بی ارزش
regardant U با ارزش
value U ارزش
punks U بی ارزش
picayune U بی ارزش
picayubnish U بی ارزش
naught U بی ارزش
big ticket U با ارزش
no par U بی ارزش
punk U بی ارزش
valuing U ارزش
avail U ارزش
fustian U بی ارزش
worth U با ارزش
valueless U بی ارزش
worth U ارزش
trivalency U سه ارزش
raffish U بی ارزش
price U ارزش
trivalence U سه ارزش
worthless U بی ارزش
prices U ارزش
unvalued U بی ارزش
good for nothing U بی ارزش
junky U بی ارزش
small change U کم ارزش
worm eaten U بی ارزش
worthiness U ارزش
low grade U کم ارزش
rewarding U پر ارزش
shotten U بی ارزش
low level U کم ارزش
cost U ارزش
treasure U با ارزش
decrement U کاهش میزان یک متغیر
alleviation of suffering U کاهش درد و رنج
extenuation U کاهش اهمیت جرم
redox potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
depreciation of the exchange rate U کاهش نرخ ارز
oxidation reduction reaction U واکنش اکسایش- کاهش
redox reaction U واکنش اکسایش- کاهش
diminishing returns U بازده کاهش یابنده
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com