Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
goods in pledge
U
کالای گروی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
assurances
U
گروی
assurance
U
گروی
hypothecary
U
گروی
collateral
U
گروی
lien
U
حق گروی
homing
U
لانه گروی
hostages
U
شخص گروی
hostage
U
شخص گروی
pledges
U
مال گروی
pledged
U
مال گروی
pledge
U
مال گروی
pledging
U
مال گروی
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
commodity
U
کالای مصرفی
shoddy
U
کالای تقلبی
luxury good
U
کالای لوکس
consumer's goods
U
کالای مصرفی
labeled cargo
U
کالای ویژه
knit goods
U
کالای کش بافت
staple
U
کالای عمده
stapled
U
کالای عمده
commodities
U
کالای مصرفی
consignments
U
کالای امانی
smuggled merchandise
U
کالای قاچاق
smuggled goods
U
کالای قاچاق
scaron
U
کالای کمیاب
purpose made
U
کالای سفارشی
normal good
U
کالای عادی
consignment
U
کالای امانی
normal good
U
کالای معمولی
naval stores
U
کالای دریایی
inferior good
U
کالای پست
stapling
U
کالای عمده
giffen good
U
کالای گیفن
general cargo
U
کالای معمولی
end item
U
کالای ضروری
fakement
U
کالای قلب
class ii property
U
کالای طبقه 2
class i property
U
کالای طبقه 1
final goods
U
کالای نهائی
frustrated cargo
U
کالای متروکه
business goods
U
کالای تولیدی
bonded good
U
کالای گمرکی
free good
U
کالای رایگان
goods afloat
U
کالای در راه
in wards
U
کالای رسیده
consumer brand
U
کالای پر مصرف
dead stock
U
کالای بنجل
consigned inventory
U
کالای امانی
consumer goods
U
کالای مصرفی
flotsam
U
کالای اب اورده
easy commodity
U
کالای نا مرغوب
economic good
U
کالای اقتصادی
frustrated cargo
U
کالای سرگردان
consignment
U
کالای ارسالی
shipment
[American]
U
کالای ارسالی
Contraband goods.
U
کالای قا چاق
rip-off
U
کالای قلابی
limited editions
U
کالای محدود
limited edition
U
کالای محدود
rip-offs
U
کالای قلابی
wage good
U
کالای مزدی
delivery
U
کالای ارسالی
contraband
U
کالای غیرمجاز
merchandise
U
کالای تجارتی
import
U
کالای رسیده
import
U
کالای وارده
jetsam
U
کالای اب اورد
the goods in question
U
کالای موردبحث
stolen goods
U
کالای مسروقه
importing
U
کالای وارده
contraband
U
کالای قاچاق
importing
U
کالای رسیده
imported
U
کالای وارده
imported
U
کالای رسیده
finished product
U
کالای اماده فروش
r. ofanyone's chattles
U
پس دادن کالای کسی
the free list
U
صورت کالای بی گمرک
swag
U
کالای دزدیده شده
stock in trade
U
موجودی کالای مغازه
secondary item
U
کالای تدارکاتی فرعی
pilefered shipment
U
کالای حراج شده
we ran out of these goods
U
این کالای ما تمام شد
inwards
U
واردات کالای رسیده
inbound cargo
U
کالای تخلیه نشده
importable
U
کالای قابل واردکردن
staple goods
U
کالای بسیار ضروری
velveting
U
کالای مخملی مخمل
perishable
U
کالای فاسد شدنی
to make a market of
U
با کالای دیگرمعاوضه کردن
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
we d. in silks
U
ما کالای ابریشمی میفروشیم
permit goods coveredby
U
کالای موضوع پروانه
shipment
[American]
U
کالای ارسال شده
consignment
U
کالای ارسال شده
delivery
U
کالای ارسال شده
dead stock
U
کالای بدون خریدان
commercial loading
U
بارگیری کالای تجارتی
standards
U
کالای جانشین رزمی
standard
U
کالای جانشین رزمی
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
perishable
U
کالای فاسد شونده
consignments
U
کالای امانت فروش
consignments
U
محموله کالای ارسالی
consignment
U
کالای امانت فروش
perishable
U
کالای سریع الفساد
scrap heap
U
انبار کالای قراضه
consignment
U
محموله کالای ارسالی
scrap-heap
U
انبار کالای قراضه
shipments
U
کالای در حال حمل
consignee
U
گیرنده کالای ارسالی
shipment
U
کالای در حال حمل
ban item
U
کالای ممنوع الورود
wreckage
U
کالای بازیافتی از کشتی و.....
exporting
U
بیرون بردن کالای صادره
exported
U
بیرون بردن کالای صادره
roll out
U
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
jettisons
U
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning
U
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned
U
بدریا ریزی کالای کشتی
jettison
U
بدریا ریزی کالای کشتی
merchandies
U
معامله کردن کالای تجارتی
ocean manifest
U
بارنامه حمل کالای دریایی
shipments
U
کالای حمل شده باکشتی
shipment
U
کالای حمل شده باکشتی
export
U
بیرون بردن کالای صادره
bulk cargo
U
کالای بسته بندی نشده
contract shipment number
U
شماره بارنامه کالای ارسالی
stockist
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
ship ton
U
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
pilefered shipment
U
کالای فرسوده حراج شده
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
ware
U
کالای فروشی پرهیز کردن از
finish stock
U
موجودی کالای ساخته شده
found shipment
U
کالای بدون بارنامه یا رسید
wares
U
کالای فروشی پرهیز کردن از
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
stockists
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
bulk carriers
U
کشتی که کالای فله حمل مینماید
exclusion principle
U
درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
bulk carrier
U
کشتی که کالای فله حمل مینماید
stolen goods
U
مال دزدی کالای دزدیده شده
complete substitution
U
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
wreckage piece
U
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
sea borne goods
U
کالای حمل شده بوسیله دریا
joint product offer
U
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
fixed supply
U
ذخیره معین کالای فاسد شدنی
to take inventory
U
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
Do you have nothing to declare?
U
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
inbound cargo
U
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
dock warrant
U
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
shipment
U
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
cost of sales
U
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
bulk carriers
U
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
deck department
U
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
general stores
U
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
obligated stocks
U
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
durable goods
U
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
back order
U
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
tie in sales
U
فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
stapling
U
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapled
U
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
staple
U
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
bulk carrier
U
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
efficiency point
U
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
shipments
U
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
standards
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
wrecks
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wreck
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
end item
U
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
gold export point
U
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
wrecking
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
launch
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
lead time
U
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
tie-in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launching
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
caveat venditor
U
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
tie-ins
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
salvaging
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
break up value
U
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
income velocity
U
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
salvaged
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
preferentialism
U
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
owelty
U
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com