Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
More Catholic than the Pope .
U
کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
There are wheels within wheels .
U
کاسه ای زیر نیم کاسه است
nursemaid
U
دایه
nursemaids
U
دایه
wet nurse
U
دایه
dry nurse
U
دایه
nurses
U
دایه
foster
U
دایه
fostered
U
دایه
fosters
U
دایه
wet-nurse
U
دایه
wet-nurses
U
دایه
fostress
U
دایه
fosterer
U
دایه
fostering
U
دایه
nurse
U
دایه
nursed
U
دایه
at nurse
U
در توجه دایه
at nurse
U
در دست دایه
fosterage
U
گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
nursling or nurse
U
کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
crania
U
کاسه سر
craniums
U
کاسه سر
cranium
U
کاسه سر
calix
U
کاسه گل
in a lump sum
U
یک کاسه
drinking cup
U
کاسه
mazard
U
کاسه
cupule
U
کاسه
messmate
U
هم کاسه
cotyla
U
کاسه
pappus
U
کاسه گل
calyx
U
کاسه گل
calycle
U
کاسه گل
chalices
U
کاسه
chalice
U
کاسه
skull
U
کاسه سر
socket
کاسه
lump sum
U
یک کاسه
bowl
کاسه
bowls
U
کاسه
lump sums
U
یک کاسه
skulls
U
کاسه سر
sockets
U
کاسه
knee cap
U
کاسه زانو
hard shell
U
کاسه دار
oil seal
U
کاسه نمد
arse-licker
U
کاسه لیس
ass-kisser
[American E]
U
کاسه لیس
suck-up
U
کاسه لیس
kiss-ass
[American E]
U
کاسه لیس
loricate
U
کاسه دار
kegler
U
کاسه ساز
kneepan
U
کاسه زانو
knee pan
U
کاسه زانو
lickspittle
U
کاسه لیس
parasitism
U
کاسه لیسی
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
U
کاسه از آش گرمتر.
minion
U
کاسه لیس
lickspittle
U
کاسه لیس
fawner
U
کاسه لیس
toady
U
کاسه لیس
brown-noser
U
کاسه لیس
bootlicker
U
کاسه لیس
puppet
U
کاسه لیس
turtleback
U
کاسه پشت
porringer
U
کاسه اش خوری
scal
U
کاسه نمد
scutum
U
کاسه زانو
stooge
U
کاسه لیس
doormat
U
کاسه لیس
cat's paw
U
کاسه لیس
sealings
U
کاسه نمدها
stuffing box
U
کاسه نمد
yes-man
U
کاسه لیس
flower cup
U
غلاف کاسه گل
cup seal
U
بوبند کاسه
kneecaps
U
کاسه زانو
kneecap
U
کاسه زانو
craniography
U
شرح کاسه سر
cranial nerve
U
عصب کاسه سر
patellae
U
کاسه زانو
ball bearings
U
کاسه ساچمه
corolla
U
جام گل کاسه گل
patella
U
کاسه زانو
brainpan
U
کاسه مغز
sockets
U
کاسه بندگاه
seals
U
کاسه نمد
seal
U
کاسه نمد
dipper stick
U
کاسه بیل
eye sockets
U
کاسه چشم
glene
U
کاسه مفصل
husk
U
غلاف یا کاسه گل
husks
U
غلاف یا کاسه گل
bowls
U
کاسه رهنما
eye socket
کاسه چشم
bowl
U
کاسه رهنما
eyehole
U
کاسه چشم
socket
کاسه چشم
eager beaver
U
کاسه گرم تر از اش
ball bearing
U
کاسه ساچمه
socket
کاسه بندگاه
glene
U
کاسه چشم
stifle bone
U
کاسه زانوی اسب
suborbital
U
زیر کاسه چشمی
calipash
U
کاسه لاک پشت
toadyism
U
مداهنه کاسه لیسی
They put the blane on him . he was the scapegoat.
U
کاسه کوزه ها سر اوشکست
She had three bowls of soup.
U
سه کاسه سوپ خورد
housemaid's knee
U
اماس کاسه زانو
sound bow
U
کاسه زنگ اخبار
porringer
U
کلاه کاسه مانند
consolidated debt
U
بدهی یک کاسه شده
labyrinth seal
U
کاسه نمد لایبرنت
patellate
U
مانند کاسه زانو
drinking vessel
U
فرف ابخوری کاسه
patellar
U
مانند کاسه زانو
inferior calyx
U
کاسه پایین افتاده
sockets
U
سرپیچ کاسه چشم
hardshell
U
کاسه دار سخت
carapace
U
کاسه سنگ پشت
My patience is exhausted ( worn out ) .
U
کاسه صبرم لبریز شده
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
U
کاسه گدایی دست گرفتن
infraorbital
U
واقع در زیر کاسه چشم
inferior ovary
U
تخم دان پایین تر از کاسه
inferior calyx
U
کاسه پایین تر از تخم دان
incomplete flower
U
گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
calipee
U
کاسه زیرین لاک پشت
on good turn deserves another
U
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
testudineous
U
مانند کاسه سنگ پشت
sycophancy
U
مفت خوری کاسه لیسی
supra orbital
U
واقع دربالای کاسه چشم
testudinate
U
مانند کاسه سنگ پشت
postorbital
U
واقع در پشت کاسه چشم
there are wheels within wheels
U
زیرکاسه نیم کاسه است
toady
U
کاسه لیس مداهنه کردن
My patience has run out (is exhausted).
U
کاسه صبرم لبریز است
To go round hat in hand .
U
کاسه گدایی بدست گرفتن
testudinarious
U
مانند کاسه سنگ پشت
calipash
U
قسمت بالای کاسه لاک پشت
there is something in the wind
U
کاسهای زیر نیم کاسه است
guarding
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
corona borealis
U
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
coronae borealis
U
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
guard
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
memento mori
U
کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
guards
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
shell
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shelling
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
To pool resources to gether .
U
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
belljar
U
نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
shells
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
One good turn deserves another .
U
کاسه جایی رود که باز آید قدح
patelliform
U
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
chevron seal
U
کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
cross bones
U
شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
leather back
U
لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
calyx
U
طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
To sponge on some one .
U
کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
U
همان آش است و همان کاسه .
glenoid fossa or cavity
U
گودی مفصل کاسه مفصل
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com