Perdic | کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	take over from U	کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	take over U	تحویل گرفتن
	take delivery of U	تحویل گرفتن
	to take over U	تحویل گرفتن
	receipts U	بزهکاران را تحویل گرفتن
	To take delivery of something. U	چیزی را تحویل گرفتن
	receipt U	بزهکاران را تحویل گرفتن
	subrogate U	بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
	cumulative delivery diagram U	منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
	handover U	تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
	impact shipment U	کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
	cash on delivery U	فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
	take over U	مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
	procurement rate U	نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
	deputies U	جانشین
	heir U	جانشین
	locumtenens U	جانشین
	vicars U	جانشین
	substituted U	جانشین
	relief U	جانشین
	substitute U	جانشین
	locum U	جانشین
	imam or imaum U	جانشین
	subsitute U	جانشین
	locums U	جانشین
	vicar U	جانشین
	substituting U	جانشین
	absence indicator U	جانشین
	superseder U	جانشین
	standby U	جانشین
	succeeder U	جانشین
	surrogate U	جانشین
	standbys U	جانشین
	surrogates U	جانشین
	succedaneum U	جانشین
	succedent U	جانشین
	replacement U	جانشین
	replacements U	جانشین
	successor U	جانشین
	deputy U	جانشین
	fill in U	جانشین کردن
	incomer U	جانشین مهاجر
	surreptitiously U	محرمانه جانشین
	swap U	جانشین کردن
	succedaneous U	متعاقب جانشین
	swopping U	جانشین کردن
	swops U	جانشین کردن
	swopped U	جانشین کردن
	father surrogate U	جانشین پدر
	swaps U	جانشین کردن
	swapped U	جانشین کردن
	backup U	جانشین بازیگر
	substituting U	جانشین کردن
	substitute goods U	کالاهای جانشین
	fill in U	جانشین شونده
	surrogates U	جانشین شدن
	displaces U	جانشین شدن
	replacement U	جانشین سازی
	displaces U	جابجاکردن جانشین
	displaced U	جانشین شدن
	replacements U	جانشین سازی
	displaced U	جابجاکردن جانشین
	displace U	جانشین شدن
	mother surrogate U	جانشین مادر
	vacant succession U	بدون جانشین
	displacing U	جانشین شدن
	alternate forms U	شکلهای جانشین
	repeater U	پرچم جانشین
	wlldcard U	علامت جانشین
	surrogate U	جانشین شدن
	vicar of christ U	جانشین یا خلیفه
	displacement U	جانشین سازی
	b. eliminator U	جانشین باتری ب
	expromissor U	جانشین بدهکار
	mother substitute U	جانشین مادر
	displace U	جابجاکردن جانشین
	substitute U	جانشین کردن
	substitute goals U	هدفهای جانشین
	substituted U	جانشین کردن
	complete substitution U	جانشین کامل
	kludge U	جانشین کردن
	standby application U	کاربرد جانشین
	substitution U	جانشین سازی
	displacing U	جابجاکردن جانشین
	he succeeded his father U	جانشین پدرش شد
	pinches U	اندک جانشین
	pinch U	اندک جانشین
	to take over U	جانشین شدن
	heir U	جانشین شدن
	alias U	نام جانشین
	aliases U	نام جانشین
	alternate command authority U	مقام جانشین فرماندهی
	stand-ins U	جانشین هنرپیشه شدن
	substituting U	تعویض جانشین کردن
	substituted U	تعویض جانشین کردن
	stand-in U	جانشین هنرپیشه شدن
	to take the place of something U	جانشین چیزی شدن
	alternate command authority U	افسر جانشین فرمانده
	substitution test U	ازمون جانشین سازی
	stand in U	جانشین هنرپیشه شدن
	vice chief of staff U	جانشین رئیس ستاد
	subrogation U	نیابت جانشین سازی
	ingraft U	در ذهن جانشین کردن
	standards U	کالای جانشین رزمی
	deputies U	قائم مقام جانشین
	deputy U	قائم مقام جانشین
	stand in for someone <idiom> U	جانشین کسی بودن
	substitute U	تعویض جانشین کردن
	locumtenens U	کفیل جانشین موقت
	vicegerent U	جانشین قائم مقام
	standard U	کالای جانشین رزمی
	symbol substitution test U	ازمون جانشین سازی نمادها
	make do with something <idiom> U	جانشین چیزی به جای چیزدیگر
	succee U	جانشین شدن میراث بردن
	acceptable product U	فراورده جانشین قابل قبول
	succession of the presidency U	سیستم تعیین جانشین درریاست
	deputy chief of naval operation U	جانشین فرماندهی نیروی دریایی
	vicarious U	به نیابت قبول کردن جانشین
	to take medical advice U	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
	expansion U	فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
	standard U	اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
	standards U	اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
	solstice U	تحویل
	prehension U	تحویل
	landing, storage, delivery U	تحویل
	deliveries U	تحویل
	transter U	تحویل
	livery U	تحویل
	utilization U	تحویل
	process U	تحویل
	processes U	تحویل
	devolvement U	تحویل
	free U	تحویل
	freed U	تحویل
	freeing U	تحویل
	frees U	تحویل
	bailment U	تحویل
	liveries U	تحویل
	delivery U	تحویل
	bailment U	تحویل جنس
	pick up and delivery U	بارگیری و تحویل
	delivering U	تحویل تسلیم
	period of delivery U	دوره تحویل
	polytropic U	تحویل برزخ
	bailee U	تحویل گیرنده
	rendition U	پرداخت تحویل
	to hand over U	تحویل دادن
	surrenders U	تحویل دادن
	prompt delivery U	تحویل فوری
	renditions U	پرداخت تحویل
	terminal price U	قیمت تحویل
	surrendered U	تحویل دادن
	theft, pilferage, non delivery U	عدم تحویل
	hand over U	تحویل دادن
	ex factory U	تحویل در کارخانه
	recorded delivery U	تحویل سفارشی
	irreducibility U	تحویل ناپذیری
	delivered U	تحویل شده
	transfer U	واگذاری تحویل
	transferring U	واگذاری تحویل
	transfers U	واگذاری تحویل
	renders U	تحویل دادن
	rendered U	تحویل دادن
	transference U	تحویل حواله
	takeovers U	تحویل گیری
	takeover U	تحویل گیری
	delivering U	تحویل دادن
	surrender U	تحویل دادن
	acceptance tests	آزمایشهای تحویل
	LSD U	نگهداری تحویل
	delivery note U	حواله تحویل
	cash dispenser U	تحویل دارخودکار
	cash dispensers U	تحویل دارخودکار
	transferee U	تحویل گیرنده
	shortchange U	کم تحویل دادن
	fob U	تحویل کشتی
	to deliver over U	تحویل دادن
	render U	تحویل دادن
	free on quay U	تحویل دراسکله
	smooth delivery U	تحویل بی اشکال
	delivers U	تحویل دادن
	deliverable U	قابل تحویل
	deliverable state U	در حالت تحویل
	delivered at frontier U	تحویل در مرز
	cargo delivery U	تحویل بار
	deliverer U	تحویل دهنده
	demand satisfaction U	تحویل درخواستها
	delivery date U	تاریخ تحویل
	delivery free U	تحویل رایگان
	catcher's side U	سوی تحویل
	free docks U	تحویل در بارانداز
	committed <adj.> <past-p.> U	تحویل شده
	consigned <adj.> <past-p.> U	تحویل شده
	delivered <adj.> <past-p.> U	تحویل شده
	forwarded <adj.> <past-p.> U	تحویل شده
	forward delivery U	تحویل دراینده
	supplying U	تحویل ذخیره
	supplying U	تحویل دادن
	supply U	تحویل ذخیره
	supply U	تحویل دادن
	supplied U	تحویل ذخیره