Perdic | کارگر کمکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	accommodator U	کارگر کمکی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	auxiliary storage U	حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
	auxiliary operation U	عملیات کمکی عملکرد کمکی
	gandey dancer U	کارگر فصلی کارگر سیار
	auxiliary machinery U	دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
	auxiliary U	کمکی
	subsidiary U	کمکی
	subsidiaries U	کمکی
	supplementary U	کمکی
	secondary U	کمکی
	auxiliaries U	کمکی
	ancillary U	کمکی
	auxiliary target U	نقطه کمکی
	auxiliary base line U	باز کمکی
	auxiliary memory U	حافظ کمکی
	auxiliary charger U	شارژکننده کمکی
	relieving tackle U	تاکل کمکی
	auxiliary target U	هدف کمکی
	auxiliary view U	نمای کمکی
	relieving arch U	طاق کمکی
	auxiliary ego U	خود کمکی
	coprocessor U	پردازنده کمکی
	auxiliary equipment U	تجهیزات کمکی
	auxiliary equipment U	وسایل کمکی
	boostes transformer U	ترانسفورماتور کمکی
	boostes pump U	پمپ کمکی
	booster pump U	پمپ کمکی
	booster magneto U	دینام کمکی
	auxiliary equipment U	وسائل کمکی
	sabot U	خرج کمکی
	auxiliary forces U	قوای کمکی
	auxiliary electrode U	الکترود کمکی
	remedial measure U	اندازه کمکی
	reserve accumulator U	انباره کمکی
	auxiliary landing field U	فرودگاه کمکی
	commutating pole U	قطب کمکی
	communicating pole U	قطب کمکی
	auxiliary forces U	نیروی کمکی
	back up frequency U	فرکانس کمکی
	auxiliary U	امدادی کمکی
	dummy antenna U	انتن کمکی
	utilitu program U	برنامه کمکی
	by pass valve U	شیر کمکی
	auxiliary operation U	عمل کمکی
	accessory U	لوازم کمکی
	split pole motor U	موتور کمکی
	auxiliary operatich U	عمل کمکی
	slack variable U	متغیر کمکی
	intermediate grid U	شبکه کمکی
	interpole U	قطب کمکی
	auxiliary memory U	حافظه کمکی
	interpoles U	قطبهای کمکی
	auxiliary rotor U	رتور کمکی
	auxiliary storage U	انبار کمکی
	prony motor U	موتور کمکی
	auxiliaries U	امدادی کمکی
	artificial antenna U	انتن کمکی
	artificial aids U	وسایل کمکی
	user interface U	میانجی کمکی
	auxiliary storage U	انباره کمکی
	operating supplies U	مواد کمکی
	I can't help it. <idiom> U	من نمیتونم کمکی کنم.
	back end processor U	پردازنده کمکی تک منظوره
	aided U	کمک وسایل کمکی
	aiding U	کمک وسایل کمکی
	auxiliary power unit U	واحد قدرت کمکی
	aid U	کمک وسایل کمکی
	visual aids U	ابزارهای کمکی دیداری
	backup utility U	برنامه کمکی پشتیبان
	will U	فعل کمکی "خواهم "
	willed U	فعل کمکی "خواهم "
	norton utilities U	برنامههای کمکی نورتن
	navigational grid U	شبکه کمکی ناوبری
	wills U	فعل کمکی "خواهم "
	lee helm U	سکان کمکی ناو
	layshaft U	محور دندانه کمکی
	afforce U	نیروی کمکی فرستادن به
	undelete utility U	برنامه کمکی احیاء
	accessory cells	یاخته های کمکی
	table utility U	برنامه کمکی جدولی
	igniter pad U	کیسه خرج کمکی
	interpole motor U	موتور با قطب کمکی
	downloading utility U	برنامه کمکی استقرار
	astrocyteo U	نوعی یاخته کمکی
	auxiliary flight surfaces U	سطوح پرواز کمکی
	dozzle U	مخزن کمکی تغذیه
	sabot U	خرج موشکی کمکی
	commutating pole converter U	تبدیل گر قطب کمکی
	mace utilities U	برنامه کمکی میس
	guiding U	عضلات کمکی مجاور
	auxiliary control surfaces U	سطوح فرامین کمکی
	pitman U	عضو گروه کمکی
	kedge anchor U	لنگر کمکی ناو
	audiovisual aids U	ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
	frapping lines U	طناب تعادل کمکی ناو
	build-ups U	نیروی کمکی تقویت نیروها
	I'm glad I could help. U	خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
	boot U	پوشش کمکی روی سم اسب
	outline utility U	برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
	document comparison utility U	برنامه کمکی مقایسه مدارک
	build up U	نیروی کمکی تقویت نیروها
	file conversion utility U	برنامه کمکی تبدیل فایل
	file transfer utility U	برنامه کمکی انتقال فایل
	communicating pole winding U	سیم پیچی قطب کمکی
	ingot feeder head U	مخزن کمکی تغذیه شمش
	I'm really not responsible for it. <idiom> U	من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
	build-up U	نیروی کمکی تقویت نیروها
	My hands are tied. <idiom> U	نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
	file compression utility U	برنامه کمکی فشرده کردن فایل
	screen saver utility U	برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
	banderillero U	عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
	bowsight U	وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
	commenting U	نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
	comment U	نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
	air traffic control radar system U	راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
	drum sorting U	مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
	commented U	نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
	helps U	کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
	help U	کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
	help U	کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
	helped U	کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
	helped U	کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
	helps U	کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
	pickup man U	اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
	baby siphon U	سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
	laborer U	کارگر
	cooly U	کارگر
	employe U	کارگر
	master workman U	سر کارگر
	shopman U	کارگر
	craftsman assistant U	کارگر
	labourer U	کارگر
	labourers U	کارگر
	labored U	کارگر
	labors U	کارگر
	labour U	کارگر
	active U	کارگر
	effective U	کارگر
	operative U	کارگر
	operatives U	کارگر
	worker U	کارگر
	workman U	کارگر
	workmen U	کارگر
	laborers U	کارگر
	workingman U	کارگر
	workpeople U	کارگر
	employee U	کارگر
	joss U	سر کارگر
	telling U	کارگر
	workwoman U	کارگر زن
	workwoman U	زن کارگر
	augmentation U	افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
	context sensitive help key U	کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
	commonest U	تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
	blitz U	حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
	heading select feature U	عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
	common U	تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
	commoners U	تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
	blitzed U	حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
	blitzes U	حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
	blitzing U	حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
	unskilled worker U	کارگر غیرمتخصص
	skilled worker U	کارگر ماهر
	unskilled worker U	کارگر ساده
	mealmen U	کارگر اسیاب
	laboring class U	طبقه کارگر
	unskilled labor U	کارگر غیرماهر
	labor U	کارگر عمله
	labor U	حزب کارگر
	labor party U	حزب کارگر
	slave ant U	مورچه کارگر
	migrant worker U	کارگر مهاجر
	munitioneer U	کارگر زرادخانه
	lay off U	تعلیق کارگر
	shovelbill U	کارگر بیل زن
	stable-boy U	کارگر اصطبل
	stable-boys U	کارگر اصطبل
	steelworker U	کارگر پولادسازی
	steelworkers U	کارگر پولادسازی
	charge hand U	کارگر معمولی
	shoveler U	کارگر بیل زن
	shovelman U	کارگر بیل زن
	coalminer U	کارگر معدن
	labour day U	روز کارگر
	farm hands U	کارگر مزرعه
	farm hand U	کارگر مزرعه
	seasonal worker U	کارگر فصلی
	outworker U	کارگر ازاد
	piler U	کارگر شمعکوب
	work force U	تعداد کارگر
	reacher U	کارگر نخ تاب
	workfolk U	جماعت کارگر
	workfolks U	جماعت کارگر
	working man U	کارگر افزارمند
	skilled labour U	کارگر ماهر
	workingman U	ازطبقه کارگر
	workpeople U	طبقه کارگر
	road maker U	کارگر راه
	dairymaid U	کارگر لبنیاتی
	dairymaids U	کارگر لبنیاتی
	journey man U	کارگر مزدور