Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
diabolize
U
کارهای شیطانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diabolism
U
کارهای شیطانی
bedevils
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevil
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevilled
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevilling
U
دارای روح شیطانی کردن
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
to pry into a person affairs
U
در کارهای کسی فضولی کردن
to fly with the owl
U
کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
audits
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
auditing
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dissave
U
ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
diabolical
U
شیطانی
devilship
U
شیطانی
devilment
U
شیطانی
diabolic
U
شیطانی
sinister
U
شیطانی
satanic
U
شیطانی
fiendish
U
شیطانی
demoniacal
U
شیطانی دیوی
deviltry
U
عمل شیطانی
demoniac
U
شیطانی دیوی
demonic
U
شیطانی دیوانه
devilry
U
عمل شیطانی
devilment
U
وسوسهء شیطانی
He is a naughty boy .
U
بچه شیطانی است
frailer
U
سست در برابروسوسه شیطانی
frailest
U
سست در برابروسوسه شیطانی
frail
U
سست در برابروسوسه شیطانی
fool's cap
U
کلاه شیطانی مخصوص دلقک ها
foolscap
U
کلاه شیطانی مخصوص دلقک ها
diabol
U
کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
diabolo
U
کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
incidental works
U
کارهای اتفاقی
daily round
U
کارهای روزانه
auxiliary work
U
کارهای اضافی
wirework
U
کارهای سیمی
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
earth work
U
کارهای خاکی
lunces
U
کارهای غریب
the galleys
U
کارهای سخت
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
previous work
U
کارهای قبلی
temporary works
U
کارهای موقت
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
emergency works
U
کارهای اضطراری
interior affairs
U
کارهای درونی
cementation
U
کارهای سیمانی
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
meshwork
U
کارهای مشبک
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
chores
U
کارهای عادی و روزمره
Arrears of work . Back log of work .
U
کارهای عقب افتاده
light housekeeping
U
کارهای سبک خانکی
customs agent
U
واسطه کارهای گمرکی
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
chore
U
کارهای عادی و روزمره
logjam
U
کارهای عقب افتاده
welfare work
U
کارهای عام المنفعه
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
foppery
U
جلفی کارهای جلف
inhouse work
U
کارهای داخلی تاسیسات
mundane affairs
U
کارهای این جهان
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
outgeneral
U
در کارهای جنگی پیش افتادن از
earthworks
U
خاک کاری کارهای خاکی
donkeywork
U
کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing
U
تنزل کارهای تجارتی وغیره
pile-up
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
erection crane
U
جراثقال برای کارهای ساختمانی
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
chickens come home to roost
<idiom>
U
چوب کارهای گذشته را خوردن
automaton
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
I cant figure that girl out .
U
از کارهای او چیزی نمی فهمم
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
ship's serviceman
U
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
up to one's ears in work
<idiom>
U
کارهای زیاد برای انجام داشتن
apery
U
میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to finish off
U
کارهای دست باخر را انجام دادن
he has no enterprise
U
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
to pick on
U
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
peonage
U
استفاده از غلام برای کارهای بندگی
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
data clerk
U
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
tine
U
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
supercargo
U
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
self-
U
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
utility
U
تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
wright
U
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
cycle time
U
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
yard man
U
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
Ergonomics
U
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
coordinate
U
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
e. of pleas
U
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
I am just a pen – pusher .
U
قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
diagram
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagrams
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
congregationalism
U
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
dramatics
U
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queued
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
queue
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
overseer of the poor
U
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
queueing
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
office
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queues
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parish clerk
U
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
offices
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
printed
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
jobs
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
productive
U
مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
stream
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
interludes
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
interlude
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
prints
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
payola
U
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
print
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
job
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
thaumaturge
U
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
foregrounding
U
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
apl
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
vacation sittings
U
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
foreground
U
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
pl/
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
language
U
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages
U
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
basic
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
bureau
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureaus
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
basics
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
TDS
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania
U
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
flexibility
U
توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
algorithms
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
master
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
fancy work
U
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
pirate
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirated
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirates
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirating
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
dedicated
U
کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
general porpose
U
کارهای عمومی مصارف عمومی
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
contingency option program
U
برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com