English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
daily round U کارهای روزانه
preliminary works U کارهای مقدماتی
wirework U کارهای سیمی
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
emergency works U کارهای اضطراری
temporary works U کارهای موقت
the galleys U کارهای سخت
incidental works U کارهای اتفاقی
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
earth work U کارهای خاکی
interior affairs U کارهای درونی
lunces U کارهای غریب
meshwork U کارهای مشبک
previous work U کارهای قبلی
miscellaneous works U کارهای مختلف
cementation U کارهای سیمانی
diabolism U کارهای شیطانی
auxiliary work U کارهای اضافی
foppery U جلفی کارهای جلف
mundane affairs U کارهای این جهان
light housekeeping U کارهای خانه داری
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
chore U کارهای عادی و روزمره
chores U کارهای عادی و روزمره
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
public works U کارهای ساختمانی همگانی
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
diabolize U کارهای شیطانی کردن
logjam U کارهای عقب افتاده
navvies U کارگر کارهای خاکی
welfare work U کارهای عام المنفعه
navvy U کارگر کارهای خاکی
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
overseer of the poor U ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
prints U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
thaumaturge U کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
payola U وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
print U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
printed U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
foregrounding U اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
apl U زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
pl/ U زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
foreground U فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
language U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
bureaus U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureau U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
basics U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
TDS U سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
flexibility U توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
mastered U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
pirate U ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
fancy work U سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
pirated U ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirates U ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirating U ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
to fly with the owl U کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
general porpose U کارهای عمومی مصارف عمومی
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
contingency option program U برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com