Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he has a rushing business
U
کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he was p in his business
U
خوب بود کارش رونق گرفته بود
he prospered in his business
U
در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
fastest
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fast
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasts
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
he is on his legs
U
کارش دایراست
He is attentive to his work .
U
متوجه کارش است
he prospered in his business
U
کارش بالا گرفت
He is completely absorbed by his business.
U
کاملاجذب کارش است
Let the secretary get on with it .
U
بگذارید منشی کارش را بکند
He eventually landed in prison .
U
عاقبت کارش بزندان کشید
He is unpredicateble. He acts haphazardly.
U
کارش حساب وکتابی ندارد
get off one's butt
<idiom>
U
سرش شلوغه کارش شروع شده
I have no fault to find with his work .
U
از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
melodramatist
U
کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
wine cooper
U
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
boat train
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat trains
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
He'll never get anywhere.
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
dynamic
U
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
chimney sweep
U
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
to get in somebody's way
U
مانع کردن کسی
[چیزی]
که بتواند کارش را انجام دهد
pawn broker
U
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
chimney sweeps
U
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
ringman
U
کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
paintress
U
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
dynamically
U
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
bill posters
U
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
the inquisition
U
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
piecer
U
درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
quantum meruit
U
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
bill poster
U
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
industrial union
U
اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
He'll never amount to anything.
<idiom>
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
[اصطلاح روزمره]
air man
U
کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
daemon
U
در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
First come first served.
U
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
rattening
U
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
The car is on fire.
U
اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
it is wringing
U
خیلی تراست یا اب دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
he has much merit
U
خیلی قابلیت دارد
She is too damned fussy
U
خیلی ادا واطوار دارد
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
beau
U
مردیکه خیلی بزن توجه دارد
This food is very nourshing .
U
این غذا خیلی قوت دارد
galbanum
U
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
wrought
U
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
She is a bit too copy .
U
خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
Joshegan
U
جوشقان
[این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.]
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
lustreer
U
رونق
prosperity
U
رونق
upswing
U
رونق
boomed
U
رونق
boom
U
رونق
up-and-coming
U
رو به رونق
recoveries
U
رونق
recovery
U
رونق
booms
U
رونق
booming
U
رونق
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
boomed
U
رونق شدید
booming
U
رونق شدید
economic prosprity
U
رونق اقتصادی
animators
U
رونق دهنده
boom
U
رونق شدید
boomed
U
رونق گرفتن
boom
U
رونق گرفتن
business prosperty
U
رونق سوداگری
recovery phase
U
مرحله رونق
bullish market
U
بازار رو به رونق
animator
U
رونق دهنده
upswing
U
رونق گرفتن
booms
U
رونق شدید
booms
U
رونق گرفتن
revivals
U
اغاز رونق
quick recovery
U
رونق سریع
juice up
U
رونق دادن به
revival
U
اغاز رونق
economic prosperity
U
رونق اقتصادی
booming
U
رونق گرفتن
golden age
U
دوران رونق و رفاه
business prosperty
U
رونق کسب و کار
golden ages
U
دوران رونق و رفاه
prosper
U
رونق یافتن موفق شدن
prospering
U
رونق یافتن موفق شدن
prospered
U
رونق یافتن موفق شدن
revivification
U
تجدید حیات رونق تازه
prospers
U
رونق یافتن موفق شدن
thrive
U
رونق یافتن کامیاب شدن
thrived
U
رونق یافتن کامیاب شدن
thriving
U
رونق یافتن کامیاب شدن
thrives
U
رونق یافتن کامیاب شدن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
emergency
U
خیلی خیلی فوری
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
duller
U
گرفته
choky
U
گرفته
chock full
U
گرفته
dulling
U
گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
heartsore
U
دل گرفته
pokey
U
گرفته
accustomed
خو گرفته
low-spirited
U
گرفته
dull
U
گرفته
thickest
U
گرفته
mistful
U
مه گرفته
comate
U
مه گرفته
dulled
U
گرفته
dullest
U
گرفته
thick
U
گرفته
dulls
U
گرفته
thicker
U
گرفته
darksome
U
گرفته
fogbound
U
مه گرفته
sombrous
U
گرفته
rancid
U
بو گرفته
brumous
U
مه گرفته
fusty
U
بو گرفته
fustiest
U
بو گرفته
fustier
U
بو گرفته
gruff
U
گرفته
addicted
U
خو گرفته
muzzy
U
گرفته
muggy
U
گرفته
clouded
U
گرفته
air less
U
گرفته
adopted
U
گرفته
bunged up
U
قی گرفته
hoarse
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
hoarsest
U
گرفته
low spirited
U
گرفته
uptight
U
گرفته
mity
U
کزم گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
on the panel
U
جزوصورت گرفته
dulling
U
کندشدن گرفته
smoky
U
دود گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
aeruginous
U
زنگ گرفته
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
divorcees
U
زن طلاق گرفته
divorcee
U
زن طلاق گرفته
derivatives
U
گرفته شده
airless
U
گرفته یا دم کرده
in mourning
U
چرک گرفته
mistful
U
میغ گرفته
verminous
U
شپش گرفته
fondest
U
انس گرفته
fonder
U
انس گرفته
poky
U
گرفته دلگیر
patinous
U
کبره گرفته
fond
U
انس گرفته
drippy
U
هوای گرفته
patinated
U
زنگار گرفته
leaded
U
سرب گرفته
derivative
U
گرفته شده
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
to d. itself
U
گرفته شدن
solemn
U
گرفته موقرانه
reposing upon
U
قرار گرفته بر
began
U
دست گرفته
cerated
U
موم گرفته
filmier
U
غبار گرفته
filmiest
U
غبار گرفته
caught
U
گرفته شده
filmy
U
غبار گرفته
triste
U
گرفته محزون
measly
U
کرم گرفته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com