English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
production efficiency U کارائی تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
production efficiency U کارائی در تولید
roundabout production U تولید با کارائی بیشتر
Other Matches
effectiveness U کارائی
performance U کارائی
performances U کارائی
absolute efficiency U کارائی مطلق
maximum efficiency U حداکثر کارائی
economic efficiency U کارائی اقتصادی
performances U میزان کارائی
tax efficiency U کارائی مالیاتی
performance U سطح کارائی
performance U میزان کارائی
performances U سطح کارائی
absolute deficiency U عدم کارائی مطلق
equity versus efficiency U برابری در مقابل کارائی
marginal efficiency of capital U کارائی نهائی سرمایه
decreasing marginal efficiency of capita U کارائی نهائی نزولی سرمایه
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
uprating U بهبود میزان کارائی [مهندسی]
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
monetary school U مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
productions U تولید
production U تولید
production line U خط تولید
production lines U خط تولید
total output U تولید کل
low productivity U تولید کم
aggregate output U تولید کل
production rule U تولید
production technique U فن تولید
assembly U تولید
fabrication U تولید
manufactures U تولید
manufactured U تولید
manufacture U تولید
progeniture U تولید
product U تولید
genesis U تولید
articulation U تولید
turn out U تولید
total product U تولید کل
generation U تولید
generations U تولید
products U تولید
assembly lines U خط تولید
assembly line U خط تولید
outputs U تولید
output U تولید
generations U تولید نیرو
manufacturing cost U هزینه تولید
generation U تولید نیرو
productions U تولید محصول
pedogenesis U تولید خاک
marginal output U تولید نهائی
productions U تولید دستهای
labor intensive production U تولید کاربر
produce U تولید کردن
mechanical production U تولید ماشینی
procreation U تولید مثل
means of production U وسایل تولید
metagenesis U تناوب تولید
production U تولید محصول
production U تولید دستهای
means of production U ابزار تولید
mass production U تولید انبوه
generation U تولید کردن
production U تولید کردن
generations U تولید کردن
mass production U تولید ماشینی
mode of production U شیوه تولید
mass production U تولید بمقدارزیاد
productions U تولید کردن
begotten U تولید کرده
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
calorification U تولید حرارت
bring forward U تولید کردن
branches of production U رشتههای تولید
branches of production U شاخههای تولید
manufacturer U تولید کننده
manufacturers U تولید کننده
carcinogenesis U تولید سرطان
chylification U تولید کیلوس
chymification U تولید کیموس
factory production U تولید کارخانهای
factor of production U عامل تولید
sparking U تولید جرقه
energy production U تولید نیرو
energy production U تولید انرژی
elasticity of production U کشش تولید
reproduction U تولید مثل
cost of production U هزینه تولید
producer U تولید کننده
reproductions U تولید دوباره
average product U تولید متوسط
agents of production U عوامل تولید
factors of production U عوامل تولید
production factors U عوامل تولید
aggradation of permafrost U تولید شبنم
reproductions U تولید مجدد
reproductions U تولید مثل
reproduction U تولید دوباره
begat U تولید کردن
producers U تولید کننده
mass-production U تولید انبوه
reproduction U تولید مجدد
aggradation of permafrost U تولید مه شبنم
productivity U قابلیت تولید
incendiarism U تولید حریق
inbreed U تولید کردن
homogenesis U تولید مثل
home country U محل تولید
procreate U تولید کردن
procreated U تولید کردن
procreates U تولید کردن
procreating U تولید کردن
jamming U تولید پارازیت
ingenerate U تولید کردن
ingot production U تولید شمش
produced U تولید کردن
produces U تولید کردن
beget U تولید کردن
begets U تولید کردن
begetting U تولید کردن
gas making U تولید گاز
full production U تولید در حداکثرفرفیت
full production U تولید کامل
forces of production U نیروهای تولید
food production U تولید غذا
flow of production U گردش تولید
flow of production U جریان تولید
aggregate production function U تابع تولید کل
gas generation U تولید گاز
generable U قابل تولید
raises U تولید کردن
generation of oscillations U تولید نوسان
generation of current U تولید جریان
generating tool U ابزار تولید
beep U تولید صدا
beeped U تولید صدا
beeping U تولید صدا
beeps U تولید صدا
raise U تولید کردن
fetch up U تولید کردن
mode of production U طرز تولید
power of production U نیروی تولید
regenerates U تولید مجدد
system generation U تولید سیستم
surplus production U فزونی تولید
regenerated U تولید مجدد
production part U بخش تولید
production period U دوره تولید
surplus production U مازاد تولید
surplus production U تولید اضافی
production gap U شکاف تولید
production function U تابع تولید
the procreative instinct U غریزه تولید
productive capacity U فرفیت تولید
progenitive U تولید کننده
report generation U تولید گزارش
regenerate U تولید مجدد
producible U قابل تولید
production index U شاخص تولید
turn out U تولید کردن
production management U مدیریت تولید
production method U روش تولید
regenerating U تولید مجدد
generates U تولید کردن
production process U فرایند تولید
production process U جریان تولید
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com