Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
amplidyne
U
ژنراتور دی سی که ولتاژخروجی ان با تغییرات تحریک میدان متناسب است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acceleration principle
U
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
field exciation
U
تحریک میدان
field excitation
U
تحریک میدان
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
capacitor start induction motor
U
موتور متناوب که رتور ان توسط ولتاژ القاء شده از سیم پیچ میدان تحریک میشود
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
electric generator
U
ژنراتور
generators
U
ژنراتور
producers
U
ژنراتور
producer
U
ژنراتور
generator set
U
ژنراتور
generator
U
ژنراتور
inductor alternator
U
توربو ژنراتور
turbo generator
U
توربو ژنراتور
generator impedance
U
امپدانس ژنراتور
starter/generator
U
استارتر ژنراتور
generator resistance
U
مقاومت ژنراتور
generator voltage
U
ولتاژ ژنراتور
generator terminal
U
ترمینالهای ژنراتور
generators
U
دینام ژنراتور
induction generator
U
ژنراتور القائی
series generator
U
ژنراتور سری
signal generator
U
سیگنال ژنراتور
series wound generator
U
ژنراتور سری
shunt generator
U
ژنراتور شنت
motor generator
U
موتور ژنراتور
generator busbar
U
باسبار ژنراتور
generator impedance
U
مقاومت ژنراتور
generator
U
دینام ژنراتور
impluse sender
U
پولز ژنراتور
asynchronous alternator
U
ژنراتور اسنکرون
two phase generator
U
ژنراتور دو فاز
synchronous generator
U
ژنراتور سنکرون
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
generator winding
U
سیم پیچی ژنراتور
high frequency generator
U
ژنراتور فرکانس بالا
bleeding turbo generator
U
توربو ژنراتور انشعابی
proportional
U
متناسب
pro rata
U
متناسب
symmetric
U
متناسب
applicative
U
متناسب
commensurate
U
متناسب
proportionate
U
متناسب
proportionable
U
متناسب
in proportion
U
متناسب
eurhythmic
U
متناسب
proprotionable
U
متناسب
high frequency signal generator
U
سیگنال ژنراتور فرکانس بالا
stator
U
قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
inductor type synchronous generator
U
ژنراتور مولدسنکرون نوع اندوکتور
comproportionation
U
ترکیب متناسب
harmonised
U
متناسب بودن
harmonising
U
متناسب بودن
unapt
U
غیر متناسب
harmonizes
U
متناسب بودن
harmonizing
U
متناسب بودن
appropriated technology
U
تکنولوژی متناسب
coordinative
U
متناسب سازنده
coordinate
U
متناسب کردن
harmonises
U
متناسب بودن
proportionment
U
متناسب سازی
harmonize
U
متناسب بودن
harmonized
U
متناسب بودن
up to par/scratch/snuff/the mark
<idiom>
U
متناسب با استاندارد طبیعی
proportionate
U
فراخور متناسب کردن
harmonic proportion
U
طبقه بندی متناسب
well proportioned
U
با تناسب متناسب موزون
commensurateness
U
متناسب کردن تناسب
proportional pie graph
U
نمودار گرد متناسب
coordinate
U
متناسب یا هماهنگ کردن
proportionably
U
بطور متناسب یا با قرینه
coapt
U
باهم متناسب شدن
harmonic division
U
طبقه بندی متناسب
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
mismatch
U
متناسب نبودن ناجور بودن
tubbable
U
متناسب برای لوله یا تغاریابشکه
queued
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
thyratron
U
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
reddendo singula singulis
U
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
best power mixture
U
نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
courses
U
میدان تیر میدان
course
U
میدان تیر میدان
coursed
U
میدان تیر میدان
differentiating cicuit
U
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
hook's law
U
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
actinoelectric
U
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
best economy mixture
U
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
commutator
U
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
transaction code
U
کد تغییرات
variation
U
تغییرات
variations
U
تغییرات
oscilliations
U
تغییرات
taste changes
U
تغییرات سلیقه
lateral shifts
U
تغییرات عرضی
ranged
U
دامه تغییرات
ranged
U
دامنه تغییرات
technological changes
U
تغییرات فنی
range
U
دامنه تغییرات
range
U
دامه تغییرات
output variability
U
تغییرات تولید
tolerances
U
دامنه تغییرات
tolerance
U
دامنه تغییرات
physical change
U
تغییرات فیزیکی
lateral shifts
U
تغییرات جانبی
incrementally
U
تغییرات پلهای
seasonal variations
U
تغییرات فصلی
isothermal change
U
تغییرات هم دما
ranges
U
دامنه تغییرات
ranges
U
دامه تغییرات
rate of changes
U
نرخ تغییرات
quantitative changes
U
تغییرات کمی
social changes
U
تغییرات اجتماعی
chance variations
U
تغییرات تصادفی
adiabetic changes
U
تغییرات ادیابتیک
calculation variation
U
انالیز تغییرات
calculus of variations
U
حساب تغییرات
coefficient of variation
U
ضریب تغییرات
transaction file
U
فایل تغییرات
deflection shift
U
تغییرات انحراف
flux
U
تغییرات پی در پی جریان
flux and reflux
U
تغییرات زمانه
f. and reflux
U
تغییرات روزگار
qualitative changes
U
تغییرات کیفی
depth varies
U
عمق تغییرات
induction tachogenerator
U
دورسنج الکتریکی- القائی تاکو ژنراتور القائی
cataplasia
U
تغییرات قهقهرایی در سلول
innovates
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
go through changes
<idiom>
U
گرفتار تغییرات شدن
electrodermal changes
U
تغییرات برقی پوست
aspect change
U
تغییرات منظری هدف
calculus of variations
U
حساب تغییرات
[ریاضی]
variational calculus
U
حساب تغییرات
[ریاضی]
minimal changes method
U
روش کمترین تغییرات
parabolic variation
U
تغییرات سهمی شکل
calculus of variations
U
حسابان تغییرات
[ریاضی]
variational calculus
U
حسابان تغییرات
[ریاضی]
modular range
U
دامنه تغییرات مدول
revolutionising
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionize
U
تغییرات اساسی دادن
flux
U
گداز تغییرات پی درپی
innovated
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
Fundamental ( radical) changes.
U
تغییرات اساسی وعمده
innovate
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionises
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionized
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionised
U
تغییرات اساسی دادن
touch up
<idiom>
U
اصلاح کردن تغییرات
innovating
U
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionizes
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionizing
U
تغییرات اساسی دادن
wind shear
U
تغییرات سمتی باد
differentiator
U
وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
atmosphere related syndrome
[ARS]
U
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
goechemical
U
وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
apraxic
U
وابسته به تغییرات بافتی مغز
stenothermy
U
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
apractic
U
وابسته به تغییرات بافتی مغز
meteoropathy
U
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
rate
U
میزان مهارت شدت تغییرات
aeromancy
U
پیش بینی تغییرات هوا
rates
U
میزان مهارت شدت تغییرات
total differential
U
تغییرات کلی ممکنه در یک متغیر
sounding rocket
U
موشک اکتشاف تغییرات جوی
tolerance
U
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
tolerances
U
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
crawling peg
U
تغییرات جزئی در نرخ ارز
military pay order
U
جدول تغییرات حقوقی پرسنل
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
actinogram
U
ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
unilinear
U
دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
unprotected
U
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
landform
U
تغییرات سطح زمین در اثرعوامل طبیعی
distortions
U
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
daily range of soil temperature
U
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
commutator riple
U
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
journals
U
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
cif&e
U
هزینه حمل و تغییرات نرخ ارز
journal
U
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
beat
U
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
distortion
U
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
angular variability
U
تغییرات زاویهای حرکت باد یامسیر ان
analog
U
ی از تغییرات در یک سیگنال ممتد ارسال میشود
beats
U
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
eustatic
U
مربوط به تغییرات سطح دریادر سرتاسر جهان
reshuffles
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
new broom sweeps clean
<idiom>
U
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
reshuffled
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
charactristic velocity
U
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
reshuffling
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
stand pat
<idiom>
U
ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
reshuffle
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
sensitive
U
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
suits
U
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com