English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pettitoes U چیز بی ارزش انگشت پا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mittens U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
fingerprinting U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
finger U انگشت
fingers U انگشت
monodactylous U تک انگشت
digit U انگشت
digits U انگشت
dactyl U انگشت
adactylous U بی انگشت
dactylagraphy U انگشت نگاری
knuckle U بند انگشت
knuckles U بند انگشت
the little finger U انگشت کهین
the middle finger U انگشت میانه
the ring finger U انگشت حلقه
dactylitis U اماس انگشت
little fingers U انگشت کوچک
five finger U پنج انگشت
fingered U انگشت مانند
to become a byword U انگشت نماشدن
finger U انگشت زدن
agnail U میخچهء پا یا انگشت پا
cinqfoil U پنج انگشت
cinquefoil U پنج انگشت
notoriety U انگشت نمایی
fingers U انگشت زدن
fingered U انگشت دار
syndacty U چسبیده انگشت
dactyloscopy U انگشت نگاری
soon koot U نوک انگشت
index fingers U انگشت نشان
phalange U بند انگشت
finger mark U اثر انگشت
finger painting U نقاشی با انگشت
finger print U اثر انگشت
middle finger U انگشت میان
medius U انگشت وسطی
gazing stock U انگشت نما
medius U انگشت میان
egregious U انگشت نما
index finger U انگشت نشان
soleprint U انگشت نگاری از پا
sawison keut U نوک دو انگشت
digitate U انگشت دار
rule of thumb U حساب انگشت
potentilla U پنج انگشت
pollex U انگشت شست
digitiform U انگشت مانند
pinky U انگشت کوچک
pinkie U انگشت کوچک
marplot U انگشت به شیر زن
fingerprint U اثر انگشت
fingerprinted U اثر انگشت
fingerprinting U اثر انگشت
fingerprints U اثر انگشت
fingertip U نوک انگشت
fingertips U نوک انگشت
forefingers U انگشت شهادت
fingering U استفاده از انگشت
the first or index finger U انگشت شهادت
toenail U ناخن انگشت پا
toenails U ناخن انگشت پا
ring finger U انگشت انگشتر
ring fingers U انگشت انگشتر
forefinger U انگشت نشان
forefinger U انگشت شهادت
forefingers U انگشت نشان
the first or index finger U انگشت نشان
conspicuous U انگشت نما
ring finger U انگشت چهارم دست چپ
phalange U استخوان انگشت یاپنجه
finger print department U اداره انگشت نگاری
index U نمودار انگشت سبابه
polydactyl U چند انگشتی پر انگشت
indexed U نمودار انگشت سبابه
proverbialize U انگشت نما کردن
indexes U نمودار انگشت سبابه
notoriously U بطور انگشت نما
tap the door with your fingers U انگشت بزنید بدر
nose-picking U انگشت کردن در بینی
finger tapping U ضربه زنی با انگشت
finger thumb opposition U تقابل شست و انگشت
phalanges U استخوان انگشت گروه
finger play U استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger mark U با انگشت چرک کردن
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
hitsu shiubi U مفصل انگشت وسط
knucklebone U استخوان بند انگشت
finger glass U فرف انگشت شوئی
lumbrical U ماهیچه انگشت یا پنجه
the little finger U انگشت کوچک کلنج
to run over U تند انگشت گذاشتن
little finger U انگشت کوچک دست
flagrant U انگشت نما رسوا
pinkie U انگشت کوچک دست
To finger something. U به چیزی انگشت زدن
ring fingers U انگشت چهارم دست چپ
To take fingerprints. U انگشت نگاری کردن
toes U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
jams U گرفتن شکاف کوه با انگشت
to make an e. of oneself U خود را انگشت نما کردن
agnus castus U پنج انگشت فلفل بری
finger U باندازه یک انگشت میله برامدگی
jam U گرفتن شکاف کوه با انگشت
a man's best friends are his ten fingers <proverb> U کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
pokes U فشار با نوک انگشت حرکت
lumbrical U ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
toe U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
jammed U گرفتن شکاف کوه با انگشت
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
fingering U پنجه گذاری انگشت کاری
pizzicato U با ضرب نوک انگشت یاناخن
fingers U باندازه یک انگشت میله برامدگی
poke U فشار با نوک انگشت حرکت
poking U فشار با نوک انگشت حرکت
phalangeal U وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
poked U فشار با نوک انگشت حرکت
To be conspicuous. U انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
To be flabbergasted (bewildered). U انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
to gouge out a persons eye U چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
toe U انگشت پای مهره داران جای پا
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
syndactyl U دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
to prod somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to poke somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
toes U انگشت پای مهره داران جای پا
hang ten U سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
ageum son U قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
percuss U بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
to cross self U با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to queer the pitch for any one U نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
moulage U انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
rewarding U پر ارزش
brummagem U کم ارزش
brummagem U بی ارزش
big ticket U با ارزش
trivalence U سه ارزش
trivalency U سه ارزش
unvalued U بی ارزش
worm eaten U بی ارزش
worthiness U ارزش
small change U کم ارزش
no par U بی ارزش
fustian U بی ارزش
good for nothing U بی ارزش
junky U بی ارزش
low grade U کم ارزش
low level U کم ارزش
market value U ارزش
picayubnish U بی ارزش
picayune U بی ارزش
regardant U با ارزش
shotten U بی ارزش
treasure U با ارزش
naught U بی ارزش
worth U با ارزش
valueless U بی ارزش
raffish U بی ارزش
cost U ارزش
avail U ارزش
prices U ارزش
value U ارزش
punks U بی ارزش
price U ارزش
worth U ارزش
punk U بی ارزش
valuing U ارزش
rubbish U بی ارزش
worthless U بی ارزش
values U ارزش
parmakli U لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
valuations U ارزش گذاری
surplus value U ارزش اضافی
loan value U ارزش وام
loan value U ارزش استقراض
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com