English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To operate something . U چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
exploits U :بکار انداختن
exploit U :بکار انداختن
to put in motion U بکار انداختن
actuate بکار انداختن
actuate U بکار انداختن
call forth U بکار انداختن
exploiting U :بکار انداختن
stenotype U دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
to set to work U بکار وا داشتن یا انداختن
operational U قابل بکار انداختن
to start a motor U موتوری را بکار انداختن
To start the engine. U موتور راراه انداختن
run U به کار انداختن روشن کردن موتور
runs U به کار انداختن روشن کردن موتور
motor unit U قسمت موتوروسیله دستگاه موتور
variometer U دستگاه فشارسنج هواپیمای بی موتور
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
engine U موتور ماشین دستگاه مولد نیرو
supercharged U موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
To bet on something . U روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
strobe U سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
primming U بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
mesfet U دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
to put something into cold storage <idiom> U چیزی را به عقب انداختن
to cast a g. at something U نگ اه مختصری به چیزی انداختن
to put something on the shelf <idiom> U چیزی را به عقب انداختن
magnetic tape U موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
magnetic tapes U موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
To cast a glance at something. U به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
to p on one thing to another U چیزی را به چیز دیگر انداختن
set up <idiom> U راه انداختن ،برپا کردن چیزی
to reject something with a shrug [of the shoulders] U با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
to trash something [American E] U دور انداختن [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
to bin something U دور انداختن [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
motoring U گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
to press the button U دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
crunches U صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunched U صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunch U صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
external combustion engine U موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine U موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
variable geometry engine U موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting U نصب موتور قرارگاه موتور
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
slip ring induction motor U موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
flat twin engine U موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
double squirrel cage motor U موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
single phase induction motor U موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
et cetera U وغیره
etcaetera U وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera . U وغیره وغیره
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
let down U پایین انداختن انداختن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
piled U پرزقالی وغیره
pile U پرزقالی وغیره
snaps U قفلکیف وغیره
snapping U قفلکیف وغیره
snapped U قفلکیف وغیره
snap U قفلکیف وغیره
dales U خلیج وغیره
dale U خلیج وغیره
sheeting U ملافه وغیره
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
sash U حمایل نظامی وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll. U بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
stations U ایستگاه اتوبوس وغیره
sashes U حمایل نظامی وغیره
propellor U پروانه هواپیماوکشتی وغیره
pillboxes U قوطی حب دارو وغیره
dollop U دسته علف وغیره
trap U زانویی مستراح وغیره
pillbox U قوطی حب دارو وغیره
coronel U هاله خورشید وغیره
subsidence U تخفیف درد وغیره
seance U جلسه احضارارواح وغیره
curlicue U تزئینات خطاطی وغیره
frontlet U پیشانی اسب وغیره
coronal U هاله خورشید وغیره
To score a goal . U گل زدن ( درفوتبال وغیره )
stationed U ایستگاه اتوبوس وغیره
shelling U پوست فندق وغیره
tube U لوله خمیرریش وغیره
vase U گلدان نقره وغیره
vases U گلدان نقره وغیره
clop U لنگی اسب وغیره
station U ایستگاه اتوبوس وغیره
shell U پوست فندق وغیره
dossal U پشتی صندلی وغیره
dossel U پشتی صندلی وغیره
tamp U سوراخی را با شن وغیره پرکردن
coequal U درشان ومقام وغیره
furnace U تون حمام وغیره
dower U لانه خرگوش وغیره
furnaces U تون حمام وغیره
snout U لوله کتری وغیره
ratoon U نهال موز وغیره
propeller U پروانه هواپیماوکشتی وغیره
shells U پوست فندق وغیره
snouts U لوله کتری وغیره
tubes U لوله خمیرریش وغیره
service charge U سرویس مهمانخانه وغیره
dollops U دسته علف وغیره
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
eversion U برگرداندن پلک چشم وغیره
barn U انبار کاه و جو وکنف وغیره
hide U پوست خام گاووگوسفند وغیره
nephew U پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
copartner U سهیم وشریک در تجارت وغیره
skyrocketed U ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocket U ازدیاد سریع قیمت وغیره
closure U دریچه درب بطری وغیره
float U بستنی مخلوط با شربت وغیره
nephews U پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
hides U پوست خام گاووگوسفند وغیره
barns U انبار کاه و جو وکنف وغیره
skyrockets U ازدیاد سریع قیمت وغیره
hobs U با دندانه ماشین وغیره بریدن
tank farm U محوطه مخازن نفت وغیره
choreography U رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
hob U با دندانه ماشین وغیره بریدن
tailpiece U ارایش ته فصل کتاب وغیره
cess U سرازیری کنار رودخانه وغیره
wreckage U لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
The kI'lled and the wounded. U کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
skyrocketing U ازدیاد سریع قیمت وغیره
floated U بستنی مخلوط با شربت وغیره
To hit a wining streak. U شانس آوردن ( درقمار وغیره )
lysis U زوال وفساد سلول وغیره
sick bay U بهداری کشتی ودانشکده وغیره
sick bays U بهداری کشتی ودانشکده وغیره
closures U دریچه درب بطری وغیره
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
speedup U ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
blear U تاری حاصل از اشک وغیره
horologe U ساعت مچی ودیواری وغیره
bisk U ماهی وغیره درست میکنند
sick berth U بهداری کشتی ودانشکده وغیره
spinule U خارهای ریز چرخ وغیره
loge U جای ویژه در تاتر وغیره
stancher U بند اور خون وغیره
To turn over the pages . U ورق زدن ( کتاب وغیره )
floats U بستنی مخلوط با شربت وغیره
Known and unknown . U معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
My hair stood on end . U مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
Please pay the bearer . U دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
To be decorated . U نشان گرفتن ( مدال وغیره )
To behead ( decapitate ) someone . U کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com