English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dapple U چیزی با نقاط رنگارنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vertical control U کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
gridding U محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
polar plot U روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
pied U رنگارنگ
polychromatic U رنگارنگ
Technicolor U رنگارنگ
kaleidoscopic U رنگارنگ
joseph's coat U کت رنگارنگ
variegated U رنگارنگ
multicolored U رنگارنگ
many coloured U رنگارنگ
parti coloured U رنگارنگ
colourings U رنگارنگ
colourful U رنگارنگ
party coloured U رنگارنگ
colorings U رنگارنگ
colorful U رنگارنگ
polychrome U رنگارنگ
paned U رنگارنگ
polychromic U رنگارنگ
painted U رنگارنگ
motley U رنگارنگ
versicolour U رنگارنگ
versicolor U رنگارنگ
pied U پرنده رنگارنگ
painted lady U پروانه رنگارنگ
plychromy U نقاشی رنگارنگ
variegate U رنگارنگ کردن
grnish U نقش رنگارنگ
piebald U رنگارنگ ناجور
omnifarious U متنوع رنگارنگ
keuper U مارن رنگارنگ
trogon U مرغان رنگارنگ
medleys U مختلط رنگارنگ
medley U مختلط رنگارنگ
polychromy U نقاشی رنگارنگ
onyx U عقیق رنگارنگ
tragopan U قرقاول رنگارنگ هندی
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
ingrain U خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
varied U دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
oculate U دارای چشم ها یاخالهای رنگارنگ
mottle U با خالهای رنگارنگ نشان گذاردن
willemite U سنگ معدنی رنگارنگ متبلور
onyx marble U سنگ مرمری که رکههای رنگارنگ دارد
triggerfish U ماهیان رنگارنگ دارای بدن ضخیم
granite paper U کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
harlequin U لودهای که درنمایش هاولال بازی هاجامه رنگارنگ میپوشد
beach balls U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
The Pied Piper of Hamelin U فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
motley U مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
key points U نقاط حساس
triads U نقاط سه قلو
triad U نقاط سه قلو
trio U نقاط سه قلو
interactional points U نقاط تلاقی
interactional points U نقاط تماس
isodose rate U خط نقاط متحدالدوز
keop soo U نقاط حساس
keop soo U نقاط مرگ
key points U نقاط مهم
trios U نقاط سه قلو
lagrangian points U نقاط لاگرانژی
at all points U در همه نقاط
apparent horizon U افق حقیقی نقاط
plot U ثبت مسیریا نقاط
vital points U نقاط حساس بدن
coordinates U طول و عرض نقاط
coordinate code U رمز مختصات نقاط
isothermal U نقاط هم حرارت اب دریا
form line U خط بین نقاط هم ارتفاع
geodetic control U نقاط کنترل ژئودزی
trig point U نقاط مثلث بندی
kyusho U نقاط حساس بدن
isoheyt U خط شاخص نقاط هم باران
pin point U تعیین دقیق نقاط
plotted U ثبت مسیریا نقاط
primary masses U نقاط مادی اولیه
shoal U نقاط کم عمق دریا
shoals U نقاط کم عمق دریا
plots U ثبت مسیریا نقاط
dithering U ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
isopleth U نقاط هم ارتفاع موج دریا
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
graphic U به صورت تصاویر و نقاط و نه متن
interactive U نقاط توقف را تنظیم کند
isoclinal U خط نقاط متحدالفشارمغناطیسی روی نقشه
isodose rate U خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
infield U نقاط توپگیری در زمین کریکت
isogrive U خط میزان منحنی نقاط هم ثقل
differential leveling U تعیین اختلاف تراز نقاط
plots U بردن نقاط روی طرح
plotted U بردن نقاط روی طرح
plot U بردن نقاط روی طرح
antipole U ساکنین نقاط متقاطر در روی زمین
whistle stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
zenith U اوج محور قائم بر افق نقاط
whistle-stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
isogonic line U خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی
isobare U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
geong gyuk U نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
matrix U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
jabiru U لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
matrixes U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
isobars U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobar U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
infill U نقاط کشیده شده روی نقشه
nexus U نقاط اتصال بین واحدها در شبکه
Antipodes U ساکنین نقاط متقاطردر روی زمین
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
isogrive U خط اتصال نقاط متحدالنیروی ثقل روی نقشه
remaining velocity U سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
quadrantal points U نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
radiolocation U تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radial line plot U روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
all points addressable graphics U نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
vital point U حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
irredentism U سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
isogonal U خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی روی نقشه
rise and fall U تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
planimetric U نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
fittest U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
offset method U روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
fit U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fits U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
centers U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
set U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
centre U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
setting up U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
sets U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
centred U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
dot pitch U فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
graph U نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
mosaic U حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
setting up U نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
ink U چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
graphs U نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
sets U نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
set U نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
inks U چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
plotting U ثبت یا رسم مسیر حرکت بردن نقاط روی طرح یانقشه
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
cases U دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
case U دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
graticule ticks U نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
redundancies U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancy U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
papered U کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
papers U کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
paper U کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
hypsographic map U نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
phosphor U نقاط مجزای فسفر قرمز و سبز و آبی روی صفحه نمایش CRT
enhanced U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
papering U کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
enhancing U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
tabbing U تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
enhances U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
tabulation U نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
input/output U ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
needling U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
grids U الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
grid U الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
needle U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
decimal U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
needles U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
decimals U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com