English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
valuables U چیزهای بهادار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
priced U بهادار
bourse U بازاراوراق بهادار
bonds U اوراق بهادار
securities U اوراق بهادار
negotiable instruments U اوراق بهادار
negotiable instrument U اسناد بهادار
semi-precious U نیمه بهادار
valuable goods U اشیاء بهادار
negotiable papers U اوراق بهادار
papering U اوراق بهادار
papered U اوراق بهادار
papers U اوراق بهادار
drafts U اوراق بهادار
drafted U اوراق بهادار
draft U اوراق بهادار
paper U اوراق بهادار
bearer securities U اوراق بهادار بی نام
government securities U اوراق بهادار دولتی
security market U بازار اوراق بهادار
securities market U بازار اوراق بهادار
securities department U اداره اوراق بهادار
registered securities U اوراق بهادار با نام
assumed portfolio U اوراق بهادار مفروض
stock exchange U بورس اوراق بهادار
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس اوراق بهادار
brokering U دلال اوراق بهادار
brokers U دلال اوراق بهادار
portfolios U موجودی اوراق بهادار
portfolio U موجودی اوراق بهادار
stock exchanges U بورس اوراق بهادار
stock exchange U بورس اوراق بهادار
broker U دلال اوراق بهادار
brokered U دلال اوراق بهادار
inanimate objects U چیزهای بیجان
incidentals U چیزهای کوچک
inflammable substances U چیزهای اتشگیر
inflammables U چیزهای اتشگیر
gaudery U چیزهای کم بها
post matter U چیزهای پستی
the sublime U چیزهای بلندوعالی
the inevitable U چیزهای عادی
scatterings U چیزهای پراکنده
cates U چیزهای لذیذ
munch U چیزهای جویدنی
munches U چیزهای جویدنی
oddment U چیزهای متفرقه
munched U چیزهای جویدنی
trivia U چیزهای بی اهمیت
by gone U چیزهای گذشته
bygone U چیزهای گذشته
munching U چیزهای جویدنی
redemption U مبادله اوراق بهادار با پول
stockbroking U دلالی بورس واوراق بهادار
stockbrokerage U دلالی بورس واوراق بهادار
transfer of portfolio U انتقال موجودی اوراق بهادار
transferable securities U اوراق بهادار قابل انتقال
issue [of something] [ID card or check] U انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
ceded portfolio U اوراق بهادار واگذار شده
marketable securities U اوراق بهادار قابل معامله
impedimenta U چیزهای دست و پا گیر
impediments U چیزهای دست و پاگیر
coconscious U ادراک چیزهای یکسان
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
coconsciousness U ادراک چیزهای یکسان
among others U میان چیزهای دیگر
Well what do you know!Well i never! U بحق چیزهای نشنیده !
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
among other things U میان چیزهای دیگر
impediment U چیزهای دست و پاگیر
appurtenence U اسباب چیزهای وابسته
inter alia U میان چیزهای دیگر
microtomy U بریدن چیزهای ریز
paleology U دانش چیزهای کهنه
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
over-the-counter trading of securities U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
outside market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
The return on the bonds amounts to ... U مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
commercial paper U اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
over-the-counter market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market [British E] U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
pegging U تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
curb market [American E] U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
microphotography U عکس برداری از چیزهای خرد
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
interposition U چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
quotation U قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotations U قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
supemundane U بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
gutter man U دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
drainer U خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
re issuable notes U اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
fryer U سرخ کننده چیزهای سرخ کردنی
liquidity preference theory U براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com