English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
to play a good knife and fork U ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag U تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
trip U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
tripped U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
trips U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
temporary works U کارهای موقت
earth work U کارهای خاکی
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
miscellaneous works U کارهای مختلف
meshwork U کارهای مشبک
preliminary works U کارهای مقدماتی
emergency works U کارهای اضطراری
lunces U کارهای غریب
incidental works U کارهای اتفاقی
the galleys U کارهای سخت
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
auxiliary work U کارهای اضافی
cementation U کارهای سیمانی
previous work U کارهای قبلی
interior affairs U کارهای درونی
daily round U کارهای روزانه
diabolism U کارهای شیطانی
wirework U کارهای سیمی
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
logjam U کارهای عقب افتاده
welfare work U کارهای عام المنفعه
chores U کارهای عادی و روزمره
diabolize U کارهای شیطانی کردن
mundane affairs U کارهای این جهان
public works U کارهای ساختمانی همگانی
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
light housekeeping U کارهای خانه داری
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
navvy U کارگر کارهای خاکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
foppery U جلفی کارهای جلف
chore U کارهای عادی و روزمره
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
to drink wine U می خوردن شراب خوردن
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
departed U گذشته
last a U گذشته
bygone U گذشته
bypast U گذشته
historical U گذشته
last night U شب گذشته
spun or span U گذشته
gone by U گذشته
not to speak of <conj.> U گذشته از
foreby U گذشته
asides U گذشته از
aside U گذشته از
forepassed U گذشته
yesternight U شب گذشته
due out U گذشته
over with U گذشته
forepast U گذشته
foretime U گذشته
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
preceded U گذشته
older U گذشته
beyoned the pale U از حد گذشته
let [leave] alone <conj.> U گذشته از
oldest U گذشته
agone U گذشته
to say nothing of <conj.> U گذشته از
and certainly not <conj.> U گذشته از
past U گذشته
old U گذشته
aside from U گذشته از
by gone U گذشته
not to mention <conj.> U گذشته از
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
overseer of the poor U ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
thaumaturge U کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
print U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
printed U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
prints U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
payola U وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
sup.latest or last U تازه گذشته
forby <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
stale cheque U چک تاریخ گذشته
over- U گذشته اضافی
what is more <adv.> U از این گذشته
furthermore <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over and above U گذشته ازاین
besides <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
self giving U از خود گذشته
on top of that <adv.> U از این گذشته
on to <adv.> U از این گذشته
retrospect U شامل گذشته
also [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
redolence U خاطرات گذشته
retrospect U نگاه به گذشته
retrospective falsification U تحریف گذشته
self devoted U از خود گذشته
over U گذشته اضافی
aside from that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
ultimo U ماه گذشته
ultimo U در ماه گذشته
on to <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
whish U بسرعت گذشته
bled U گذشته Bleed
upheld U گذشته uphold
outdid U گذشته outdo
on top of that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
sware U گذشته swear
moreover <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
the past tense U زمان گذشته
the present and the past U اکنون و گذشته
the present and the past U حال و گذشته
yesteryear U سال گذشته
the present and the past U گذشته و حال
the preterite tense U زمان گذشته
the year past U سال گذشته
expired U گذشته از موعد
on top of this <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
sprang U گذشته gnirps
pt U زمان گذشته
besides <adv.> U گذشته از این
by gone U قدیمی گذشته ها
also U گذشته از این
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com