Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
uncork
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorked
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorking
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorks
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corkscrew rule
U
قاعده پیچ بطری بازکن قاعده چوب پنبه کش
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
asbestos
U
پنبه نسوز پنبه کوهی
gins
U
پنبه را پاک کردن
gin
U
پنبه را پاک کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
scutch
U
پنبه زنی کردن پهن کردن
waxing cork
U
چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
swab
U
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swabs
U
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swob
U
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
steeve
U
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
bottle
U
بطری
bottles
U
بطری
flacon
U
بطری
black glass bottle
U
بطری
bottle rack
U
جا بطری
the neck of a bottle
U
گردن بطری
bottleneck
U
دهانه بطری
crown stopper
U
سر بطری پهن
bottle-feeding
U
تغذیه با بطری
bottle feeding
U
تغذیه با بطری
cylinder
U
بطری گاز
vinaigrette
U
بطری سرکه
cylinders
U
بطری گاز
magnums
U
بطری دو کوارتی
bottlenecks
U
دهانه بطری
bottle
U
محتوی یک بطری
leyden jar
U
بطری لید
magnum
U
بطری دو کوارتی
winebottle
U
بطری شرابی
handscrew
U
پیچ سر بطری
cork screw
U
پیچ سر بطری
jug fishing
U
ماهیگیری با بطری
wash bottle
U
بطری شستشوی
nursing bottle
U
بطری شیربچه
bottles
U
محتوی یک بطری
gas bottle
U
بطری گاز
gas cylinder
U
بطری گاز
absorption bottle
U
بطری جذب
willy
U
ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
phial
U
شیشه یا بطری کوچک
fiasco
U
ناکامی بطری شراب
phials
U
شیشه یا بطری کوچک
flacon
U
بطری در دار کوچک
bottle silt sampler
U
نمونه برداری با بطری
fiascos
U
ناکامی بطری شراب
quar
U
بطری ابجویک کوارتی
gas washing bottle
U
بطری گاز شویی
duplex weighting bottle
U
بطری دو دردار توزین
The bottle is fI'lled up with water
U
بطری با آب پر شده است
closure
U
دریچه درب بطری وغیره
magnum
U
بطری که دو باده در ان جای گیرد
magnums
U
بطری که دو باده در ان جای گیرد
closures
U
دریچه درب بطری وغیره
feeder
U
رود فرعی بطری پستانک دار
feeding bottle
U
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
feeding-bottle
U
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
feeding-bottles
U
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
feeders
U
رود فرعی بطری پستانک دار
bottle pocket billiard
U
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
obsidian
U
مواد اتش فشانی سیاه ماننداست به شیشه بطری
Molotov cocktails
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
shake bottle
U
بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
cotton
U
پنبه
collodion
U
پنبه
cottons
U
پنبه
cotton yarn
U
نخ پنبه
carder
U
پنبه زن
miuntain flax
U
سنگ پنبه
stopper
U
چوب پنبه
guncotton
U
باروت پنبه
stoppers
U
چوب پنبه
paper tiger
U
پهلوان پنبه
miuntain flax
U
پنبه کوهی
paper tigers
U
پهلوان پنبه
pods
U
قوزه پنبه
cotton plant
U
درخت پنبه
nitro cotton
U
باروت پنبه
floated
U
چوب پنبه
bobber
U
چوب پنبه
bravado
U
پهلوان پنبه
floats
U
چوب پنبه
float
U
چوب پنبه
phellem
U
چوب پنبه
pyrocellulose
U
پنبه باروتی
pyrocotton
U
پنبه باروتی
boll
[cotton gin]
غوزه پنبه
cards
U
پنبه زنی
asbestos
U
پنبه نسوز
bullies
U
پهلوان پنبه
abiston
U
پنبه نسوز
abiston
U
پنبه کوهی
cash crops
U
پنبه وتنباکو
floss
U
پنبه ابریشمی
cotton wool
U
لایی پنبه
cottonseed
U
تخم پنبه
lint
U
ضایعات پنبه
To cut ones head with cotton .
<proverb>
U
با پنبه سر بریدن .
cotton wool
U
پنبه لایی
bully
U
پهلوان پنبه
bullying
U
پهلوان پنبه
floers of zinc
U
پنبه روی
cork
U
چوب پنبه
cotton seed
U
پنبه دانه
cotton seed
U
تخم پنبه
Egyptian cotton
U
پنبه مصری
corks
U
چوب پنبه
cotton waste
U
ضایعات پنبه
bullied
U
پهلوان پنبه
cotton plantation
U
پنبه کاری
cottonseed
U
پنبه دانه
absorbent cotton
U
پنبه هیدروفیل
asbestos
U
پنبه کوهی
rock cork
U
پنبه کوهی
oxide zine
U
پنبه روی
cotton plant
U
بوته پنبه
card
U
پنبه زنی
earth flax
U
پنبه کوهی
asbeston
U
پنبه نسوز
feeding cloth
U
پنبه رسان
pod
U
قوزه پنبه
cotton plantation
U
پنبه زار
asbestus
U
پنبه نسوز
asbestus
U
پنبه کوهی
asbestus
U
سنگ پنبه
vacillated
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillates
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillating
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillate
U
دل دل کردن تردید داشتن
cotton-waste
U
آشغال و ضایعات پنبه
tampon
U
پنبه یا کهنه قاعدگی
bung
U
چوب پنبه بشکه
bunging
U
چوب پنبه بشکه
bunged
U
چوب پنبه بشکه
cork oak
U
درخت چوب پنبه کش
cottonseed oil
U
روغن پنبه دانه
cotton gin
U
ماشین پنبه پاک کن
stopper
U
باچوب پنبه بستن
loggerhead
U
نوعی افت پنبه
ginning
U
پنبه پاک کنی
asbestine
U
مانند پنبه نسوز
kapok
U
چوب پنبه سبک
tampons
U
پنبه یا کهنه قاعدگی
basic crops
U
پنبه تنباکو و برنج
mallow
U
پنیرک پنبه ایرانی
mountain cork
U
یکجور پنبه کوهی
pourpoint
U
لحاف پنبه دار
cork borer
U
چوب پنبه سوراخ کن
comber
U
ماشین پنبه زنی
stoppers
U
باچوب پنبه بستن
cotton-mills
U
کارخانه ریسندگی پنبه ای
cotton cake
U
کنجاره پنبه دانه
asbestos cement
U
سیمان پنبه نسوز
batting
U
پنبه حلاجی شده
corked
U
چوب پنبه دار
maco
U
پنبه درجه یک مصری
bungs
U
چوب پنبه بشکه
asbestos cement
U
سیمان پنبه کوهی
importing
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
celebrating
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
informs
U
مستحضر داشتن اگاه کردن
snifter
U
خرخر کردن زکام داشتن
celebrates
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
persuading
U
بران داشتن ترغیب کردن
kithe
U
اعلام داشتن اعتراف کردن
celebrate
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
informing
U
مستحضر داشتن اگاه کردن
treated
U
بحث کردن سروکار داشتن با
withholding
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
evincing
U
معلوم کردن ابراز داشتن
withhold
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
treat
U
بحث کردن سروکار داشتن با
impounded
U
ضبط کردن نگه داشتن
impounds
U
ضبط کردن نگه داشتن
evince
U
معلوم کردن ابراز داشتن
evinced
U
معلوم کردن ابراز داشتن
evinces
U
معلوم کردن ابراز داشتن
impound
U
ضبط کردن نگه داشتن
treats
U
بحث کردن سروکار داشتن با
withholds
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
to feel fear
U
احساس ترس کردن
[داشتن]
impounding
U
ضبط کردن نگه داشتن
embosom
U
بغل کردن عزیز داشتن
inform
U
مستحضر داشتن اگاه کردن
aspiring
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
retain
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
aspired
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
persuade
U
بران داشتن ترغیب کردن
aspire
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com