Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wellŠwhat of it?
U
چه نتیجهای ازان بدست می اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
special vertict
U
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
consecutive
U
نتیجهای
consequential
U
نتیجهای
serve someone right
<idiom>
U
تنبیه یا نتیجهای که شخص سزاوارش است
to mediate a result
U
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
effective
U
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
thereof=of that
U
ازان
afterwards
U
پس ازان
therefter
U
پس ازان
away
U
پس ازان
thence
U
پس ازان
therefter
U
ازان پس
therein
U
ازان حیث
subsequent to that event
U
پس ازان رویداد
it is all greek to me
U
ازان سودرنمیاورم
thereafter
U
بعد ازان
long a
U
مدتهاپس ازان
this is inferior to that
U
این ازان
eftsoon
U
اندکی پس ازان
he is not of that stamp
U
ازان جنس نیست
next
U
نزدیک ترین پس ازان
it is pervious to light
U
روشنایی ازان می گذرد
this is better than that
U
این ازان بهتراست
dice box
U
پیالهای که طاس را ازان میریزند
dye wood
U
چوبی که ازان رنگ میگیرند
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
to gut a book
U
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
feed door
U
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
fitch
U
موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
it is not d.
U
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
i gave up the idea
U
ازان خیال صرف نظر کردم
it came to my knowledge
U
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
mofette
U
دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
secernent
U
اندامی که چیزی ازان تراوش کند
fustic
U
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
castles
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castle
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fly amanita
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
to slit hide into thongs
U
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
one's pet aversion
U
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
it savours of revenge
U
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
fly agaric
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly bane
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
ten yard
U
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
to say grace
U
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
giants stride
U
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
pete cock
U
شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
redan
U
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
chock
U
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
soever
U
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
gopher wood
U
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
helmcloud
U
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast
U
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
mulches
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
grey matter
U
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
rain box
U
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
mulch
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
muslin
U
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
pliantly polonica
U
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
calibrated orifice
U
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
cycle stealing
U
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
edge detection
U
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
floating fender
U
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
logogram
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logograph
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
reentrant subroutine
U
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
it is not t.
U
برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
gemmule
U
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
by
U
بدست
at the hand of
U
بدست
obtained
U
بدست اوردن
earned
U
بدست اوردن
earn
U
بدست اوردن
obtains
U
بدست اوردن
acquire
بدست آوردن
acquires
U
بدست اوردن
obtain
U
بدست اوردن
soothes
U
دل بدست اوردن
procurable
U
بدست اوردنی
obtainable
U
بدست اوردنی
soothe
U
دل بدست اوردن
earns
U
بدست اوردن
soothed
U
دل بدست اوردن
come by
<idiom>
U
بدست آوردن
to go to the wright
U
بدست استادافتادن
acquiring
U
بدست اوردن
procure
U
بدست اوردن
attenuation
U
بدست آوردن
catcher
U
بدست اورنده
obtainment
U
بدست اوری
come by
U
بدست اوردن
impetrate
U
بدست اوردن
hand in hand
U
دست بدست
get table
U
بدست اوردنی
get round
U
بدست اوردن
pick up
U
بدست اوردن
procured
U
بدست اوردن
procures
U
بدست اوردن
procuring
U
بدست اوردن
to come to hand
U
بدست امدن
securer
U
بدست اورنده
procurer
U
بدست اورنده
attainable
U
بدست اوردنی
acquirable
U
بدست اوردنی
acquirer
U
بدست اورنده
get at able
U
بدست اوردنی
gained
U
بدست اوردن
procurement
U
بدست اوری
getting
U
بدست امده
getting
U
بدست اوردن
manual
U
وابسته بدست
catch
U
بدست اوردن
gained
U
بدست آوردن
offers
U
بدست اوردن
offered
U
بدست اوردن
gain
U
بدست آوردن
offer
U
بدست اوردن
gets
U
بدست اوردن
provider
U
بدست اورنده
gains
U
بدست آوردن
gain
U
بدست اوردن
gains
U
بدست اوردن
get
U
بدست اوردن
get
U
بدست امده
providers
U
بدست اورنده
gets
U
بدست امده
municipalize
U
بدست شهرداری دادن
to get back
U
دوباره بدست اوردن
import
U
باپیروزی بدست امدن
recovers
U
دوباره بدست اوردن
to gain time
U
دست بدست کردن
gun for something
<idiom>
U
بازحمت بدست آوردن
quando acciderint
U
هر گاه بدست اید
recover
U
دوباره بدست اوردن
regained
U
دوباره بدست اوردن
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
eke out
<idiom>
U
به سختی بدست آوردن
recovering
U
دوباره بدست اوردن
pass on
U
دست بدست دادن
imported
U
باپیروزی بدست امدن
importing
U
باپیروزی بدست امدن
unhandy
U
مشکل بدست امده
to shuffle from hand to hand
U
دست بدست کردن
change hands
U
دست بدست رفتن
regain
U
دوباره بدست اوردن
to change hands
U
دست بدست رفتن
retrieves
U
دوباره بدست اوردن
step into
U
بسهولت بدست اوردن
to put
U
بدست امین دادن
to pander any one's lust
U
دل کسیرا بدست اوردن
acquirability
U
امکان بدست اوردن
They found no trace of her .
U
ازاونشانی بدست نیامد
strike a balance
U
موازنه بدست اوردن
turnover
U
دست بدست شدن
all aggairs pivot upon him
U
کارها بدست او می گرد د
to come into a property
U
دارایی را بدست اوردن
encyclic
U
بدست چندنفر رونده
attain
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
finagle
U
باحیله بدست اوردن
to obtain something
U
بدست آوردن چیزی
impropriate
U
بدست عام دادن
attaining
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
to get
[hold of]
something
U
بدست آوردن چیزی
to bring something
U
بدست آوردن چیزی
get back
U
دوباره بدست اوردن
attained
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
attains
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
recoups
U
دوباره بدست اوردن
recouping
U
دوباره بدست اوردن
recouped
U
دوباره بدست اوردن
recoup
U
دوباره بدست اوردن
take back
<idiom>
U
ناگهانی بدست آوردن
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
regaining
U
دوباره بدست اوردن
retrieved
U
دوباره بدست اوردن
insure
U
بیمه بدست اوردن
have
U
بدست اوردن دارنده
having
U
بدست اوردن دارنده
regains
U
دوباره بدست اوردن
retrieve
U
دوباره بدست اوردن
self-government
U
حکومت بدست مردم
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
circumstantiate
U
قرائن وامارت را بدست اوردن
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
encyclical
U
بدست چند نفر گشته
filthy lucre
U
سودی که بی شرفانه بدست اید
encyclicals
U
بدست چند نفر گشته
hardly earned money
U
پول سخت بدست امده
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
impetrate
U
با عجز و لابه بدست اوردن
the proceeds of the sale
U
وجوهی که از فروش بدست می اید
bring in
U
امتیاز بدست اوردن در پایگاه
the tule of thumb
U
قاعدهای که از تجزیه بدست اید
availability
U
آنچه به آسانی بدست آید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com