English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
graticule U چهار خانه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gridiron U شبکه چهار خانه
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
honey comb U خانه خانه کردن
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
impale U چهار میل کردن
impaled U چهار میل کردن
impales U چهار میل کردن
impaling U چهار میل کردن
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
to go away in a foursome U چهار نفره سفر کردن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
immure U در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
scaffold U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
to orient oneself U جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
scaffolds U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
dishouse U بی خانه کردن
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
upholster U مبلمان کردن خانه
keep house U خانه داری کردن
housekeep U خانه داری کردن
To rent(lease) a house. U خانه ای رااجاره کردن
houseclean U خانه تکانی کردن
houseclean U خانه راتمیز کردن
to keep house U خانه داری کردن
to bring to ruin U خانه خراب کردن
to do up U خانه خراب کردن
pages U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
To collect (pack)the household goods. U اسباب خانه را جمع کردن
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
page U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
paged U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
have over <idiom> U شخصی را به خانه خود دعوت کردن
move in U به خانه تازه اسباب کشی کردن
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
To vacate a house. U خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
to go away U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
to go to U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
quadruped U چهار پا
tetrad U چهار
quarter U چهار یک
four U چهار
quadrupled U چهار لا
quadruples U چهار لا
quadrupeds U چهار پا
quadrupling U چهار لا
quadrate U چهار یک
quadrilateral U چهار بر
quatre U چهار
quadruple U چهار لا
quartile U چهار یک
tetragon U چهار بر
quadrilaterals U چهار بر
squaring U چهار گوش
quadrate U چهار گوش
quadrivalent U چهار بنیانی
footstools U چهار پایه
footstool U چهار پایه
quads U چهار گوش
quads U چهار قلو
point four U اصل چهار
all eyes U چهار چشمی
tetramerous U چهار جزیی
quadruplets U چهار گانه
long legged U چهار پایه
gallop U چهار نعل
qyaternary U چهار تایی
tetrahedral U چهار ضلعی
tetrahedral U چهار وجهی
galloped U چهار نعل
tetrahedron U چهار وجهی
four U عدد چهار
quadruples U چهار تایی
gallops U چهار نعل
quadric U چهار تایی
Wednesday U چهار شنبه
Wednesdays U چهار شنبه
double breasted U کت چهار دکمه
quadruplet U چهار گانه
quad U چهار گوش
quadrupled U چهار گانه
squared U چهار گوش
tetratomic U چهار اتمی
quadrivalent U چهار ارزشی
tetravalent U چهار فرفیتی
quadruple U چهار تایی
tetravalent U چهار بنیانی
quadruple U چهار گانه
quadrant U چهار گوش
close U چهار گوشه
the cardinal humours U چهار ابگونه
quadrangular U چهار گوشه
quadrifid U چهار شکافی
all fours U چهار دست و پا
the four seasons U چهار فصل
square U چهار گوش
quadripartite U چهار جزئی
quadrupled U چهار تایی
quadruples U چهار گانه
quadrisyllabic U چهار هجائی
creep U چهار دست و پا
tetrameter U چهار وزنی
tetraphyllous U چهار برگه
tetrapod U پروانه چهار پا
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
squares U چهار گوش
tetrasporic U چهار هاگی
tetrasporous U چهار هاگی
quadraple U چهار برابر
tetrastich U چهار بیتی
tetrastichous U چهار جزیی
tetrasyllabic U چهار هجائی
quadrant U چهار یک دایره
quadrupling U چهار تایی
quadrupling U چهار گانه
quad U چهار قلو
cross legged U چهار زانو
tetragon U چهار گوشه
backfour U چهار مدافع
four way U چهار لولهای
quadrilateral U چهار ضلعی
quadrilateral U چهار جانبه
four o'clock U ساعت چهار
quadrilaterals U چهار ضلعی
quadrilaterals U چهار جانبه
intersection U چهار راه
four pole U چهار قطبی
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
square dome U چهار طاقی
intersections U چهار راه
foursquare U چهار ضلعی
four dimensional U چهار بعدی
tetragon U چهار ضلعی
tertramerous U چهار جزئی
four cycle U چهار چرخه
four way U چهار راه
tetrad U چهار عنصری
tetradactylous U چهار پنجهای
quadded cable U کابل چهار سیمی
corpora quadrigemina U اجسام چهار قلو
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
quadruple pact U میثاق چهار جانبه
cyrb roof U شیروانی چهار ترک
jct U مخفف چهار راه
d.'s bedpost U چهار گشنیزی یا خاج
space time U دستگاه چهار بعدی
phantomed cable U کابل چهار سیمی
diagonal U قطر چهار ضلعی
phantom circuit U مدار چهار سیمی
the big four U بزرگان چهار گانه
fourth degree of readiness U امادگی درجه چهار
terrachord U یک رشته چهار پردهای
scow U قایق چهار گوش
full edged U چهار تراش کامل
quadruple address U با نشانی چهار کانه
teragram U واژه چهار حرفی
twice is U 2 ضرب در 2 میشود چهار
quadruple fission U انشقاق چهار برابر
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
tetrode U لامپ چهار قطبی
delire a quatre U هذیان چهار نفری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com