English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
multiplex U چندتایی متعدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
multiplet U چندتایی
multeity U چندتایی
manifoldness U چندتایی بسیاری
complex multiplet U چندتایی پیچیده
multilaunching U اغاز بکار چندتایی
time division multiplexing U انتقال چندتایی زمانی
multiplexing U انتقال چندتایی پیغام ها تسهیم
csma/cd U دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
multiple loading operating system U سیستم عامل بارکننده چندتایی
zonate U واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
several U متعدد
manifold U متعدد
multifarious U متعدد
stour U متعدد
somedeal U متعدد
multiple U متعدد
umpteenth U متعدد
umpteen U متعدد
innumerous U متعدد
numerously U بطور متعدد
zigzag reflection U انعکاس متعدد
multilateral U متعدد الاطراف
greatest U متعدد ماهر
great- U متعدد ماهر
great U متعدد ماهر
blanket buying U خریدکالاهای متعدد
multi contact plug U دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multidimensional U دارای ابعاد متعدد
polytheism U پرستش خدایان متعدد
polyphony U صداهای متعدد وگوناگون
manifoldly U بطور متعدد یا گوناگون
large scale computer U که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
dendrite U شاخههای متعدد سلولهای عصبی
server U توسط کاربران متعدد در یک زمان است
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
shared U که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share U که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
open policy U بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open cover U بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
shares U که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
frequency division multilexing U مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
multimult U پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
nibbler U ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
polymeric U دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
remote data concentrator U وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com