English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he walks as if he were drunk U چنان راه میرود که گویی مست است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
he made a show of goung U چنان وانمودکردکه گویی میرود
Other Matches
chiromancy U پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
such and such U چنین و چنان
so U همچو چنان
he has raving mad U چنان دیوانه
he strike him blind U چنان زد که کورش کرد
insofar as U در چنان درجه و یا فاصله
soit fait comme il est desire U بگذار ان چنان که می خواهدباشد
telnet U پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
to the echo U چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
it thaws U هوا چنان گرم شده که برف رااب میکند
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
variable sweep U ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
i had no idea he was going U که او میرود
the train runs without a stop U میرود
he is going U میرود
it wont wash U اگرانرابشویندرنگش میرود
if he goes U اگر او میرود
presumedly U احتمال میرود
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
the probability is U احتمال میرود
bleeders U کسی که خونش میرود
neck or nothing U یا سر میرود یا کلاه می اید
bleeder U کسی که خونش میرود
in all probability U احتمال کلی میرود
moviegoer U کسی که اغلب به سینما میرود
apostrophes U که درموارد زیر بکار میرود
it promisews to be easy U امید میرود اسان باشد
churchgoers U کسی که مرتب به کلیسا میرود
indiaman U کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
the scale preponderates U کفه ترازو پایین میرود
where does this road lead to U این راه بکجا میرود
such goods will sell very high U اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
apostrophe U که درموارد زیر بکار میرود
churchgoer U کسی که مرتب به کلیسا میرود
somnambulistic U کسیکه درخواب راه میرود
moviegoers U کسی که اغلب به سینما میرود
Where does this road lead to? U این جاده به کجا میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Does this train go to ... ? آیا این قطار به ... میرود؟
grifter U فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
nightwalker U کسیکه شب در خواب راه میرود
cat burglar <idiom> U دزدی که از دیوار بالا میرود
saltigrade U کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
night walker U کسیکه در خواب راه میرود
knop U گویی
pauciloquy U کم گویی
scandals U بد گویی
candour U رک گویی
plain speaking U رک گویی
outdpokenness U رک گویی
scandal U بد گویی
downrightness U رک گویی
one would say U گویی
ingenuousness U رک گویی
to stab in the back U بد گویی
soliloquies U تک گویی
free spokenness U رک گویی
so to peaking U گویی
as thought U گویی
laconic speech U کم گویی
soliloquy U تک گویی
hypologia U کم گویی
hypophrasia U کم گویی
candor U رک گویی
lampron U چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
companion ladder U نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion hatchway U راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
chaperon U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
lakh U سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
pneumatometer U الت سنجش هوایی که در یک دم به شش فرو میرود
playgoer U ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
She will only date you if you ... U او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
Which bus goes to the town centre? U کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
day-trippers U کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
studs U زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
day-tripper U کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
When is the bus to Pimlico? U چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
chaperones U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperone U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
parotid duct U لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
shirt-tails U بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
deliver the goods <idiom> U موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
toddy U شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
toddies U شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
sneaker U کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
sneakers U کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
gatecrashers U کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
gatecrasher U کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
crosse U چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
dacoit U راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
breaking point U سرحدی که پس از آن شخص اختیاراز دست میدهد و یا از جا در میرود
shirt-tail U بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bay leaf U برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
echolalia U پژواک گویی
labyrinthine speech U پریشان گویی
cluttering U بریده گویی
rants U بیهوده گویی
exaggeration U گزافه گویی
rant U بیهوده گویی
ranted U بیهوده گویی
missatement U خلاف گویی
gratulation U تبریک گویی
divination U غیب گویی
divagation U پریشان گویی
ranting U بیهوده گویی
polylogia U پریشان گویی
echophrasia U پژواک گویی
extemporization U بالبداهه گویی
lallation U کودکانه گویی
idioglossia U نامفهوم گویی
idiolalia U مهمل گویی
facetiousness U بذله گویی
logorrhea U پراکنده گویی
ambage U ابهام گویی
tachyphemia U شتابان گویی
tachylalia U شتابان گویی
agitolalia U شتابان گویی
metonymy U به تقریب گویی
iterance U باز گویی
witticisms U بذله گویی
polyphrasia U پریشان گویی
witticism U بذله گویی
leasing U دروغ گویی
free spokenness U ساده گویی
jocosely U بذله گویی
wittiness U بذله گویی
waggery U بذله گویی
vituperation U ناسزا گویی
ellipsis U بریده گویی
verbalization U دراز گویی
wit U بذله گویی
wits U بذله گویی
jest U بذله گویی
jests U بذله گویی
unreserve U بی پرده گویی
tympany U گزافه گویی
to speak ill of U بد گویی کردن از
knock U بد گویی کردن از
knocked U بد گویی کردن از
knocks U بد گویی کردن از
to fling d. U بد گویی کردن
wittiness U لطیفه گویی
word salad U اشفته گویی
soliloquize U تک گویی کردن
door-knob U دستگیره گویی
contradiction U خلاف گویی
contradictions U خلاف گویی
repetitions U باز گویی
knob U دستگیره گویی
knobs U دستگیره گویی
ironies U وارونه گویی
irony U وارونه گویی
invective U ناسزا گویی
bullshit U گزافه گویی
repetition U باز گویی
gossip U اراجیف بد گویی
reticence U سکوت کم گویی
reticency U سکوت کم گویی
ranten U بیهوده گویی
pseudology U دروغ گویی
incoherence U گسسته گویی
prate U یاوه گویی
poeticism U شعر گویی
improvisation U بدیهه گویی
premonition U شوم گویی
premonitions U شوم گویی
open heartedness U رک گویی صداقت
verbosity U اطناب گویی
jocose U بذله گویی
restatement U باز گویی
restatements U باز گویی
piffle U مهمل گویی
overstatements U گزافه گویی
overstatement U گزافه گویی
so to speak U چنانکه گویی
disclosure U بی پرده گویی
stilted speech U مطنطن گویی
disclosures U بی پرده گویی
tautologize U مکرر گویی
gossips U اراجیف بد گویی
gossiping U اراجیف بد گویی
scandalum magnatum U بد گویی از بزرگان
gossiped U اراجیف بد گویی
rodomontade U گزاف گویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com