Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
midwinter
U
چله زمستان انقلاب زمستانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winter solstice
U
انقلاب زمستانی
winter quarters
U
پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
winterer
U
زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
winter crookneck
U
کدوی زمستانی کدوی گردن کج زمستانی
winterish
U
زمستانی
hiemal
U
زمستانی
hibernal
U
زمستانی
hiberbal
U
زمستانی
brumal
U
زمستانی
brumous
U
زمستانی
hymal
U
زمستانی
wintry
U
زمستانی
wintery
U
زمستانی
winterly
U
زمستانی بی نشاط
winterberry
U
راج زمستانی
hibernaculum
U
جایگاه زمستانی
winterization
U
زمستانی کردن
jack frost
U
لولوی زمستانی
winterization
U
زمستانی شدن
winter kill
U
زمستان کش
winters
U
زمستان
winter
U
زمستان
hibernates
U
بخواب زمستانی رفتن
hibernated
U
بخواب زمستانی رفتن
hibernating
U
بخواب زمستانی رفتن
hibernate
U
بخواب زمستانی رفتن
winterization
U
بصورت زمستانی در امدن
winter olympic
U
بازیهای المپیک زمستانی
hibernaculum
U
گلخانه گلهای زمستانی
brumal
U
مربوط به زمستان
wintertime
U
هنگام زمستان
in the midst of winter
U
در وسط زمستان
in the midst of winter
U
در چله زمستان
the dead of winter
U
چله زمستان
wintertime
U
فصل زمستان
all over winter
U
سراسر زمستان
in the midst of winter
U
در قلب زمستان
depth of winter
U
چله زمستان
wintry
U
مناسب زمستان
hibernation
U
زمستان خوابی
wintertide
U
فصل زمستان
winter tide
U
فصل زمستان
wintery
U
مناسب زمستان
nuclear winter
U
زمستان اتمی
the f. winter
U
زمستان اینده
midwinter
U
وسط زمستان
tuque
U
کلاه بافته پشمی زمستانی
winterer
U
بسر برنده زمستان
winterish
U
مناسب برای زمستان
dormice
U
موش زمستان خواب
dormouse
U
موش زمستان خواب
harmattan
U
بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
storm window
U
پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
hibernated
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
winter kill
U
در سرمای زمستان از بین رفتن
hibernate
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
winterbourne
U
رودی که در زمستان جاری میشود
hibernates
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernating
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
deciduous
U
گیاهی که در زمستان برگ میریزد
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
hibernation
U
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
mutations
U
انقلاب
revolutions
U
انقلاب
solstice
U
انقلاب
revolution
U
انقلاب
upheaval
U
انقلاب
upheavals
U
انقلاب
mutation
U
انقلاب
counter revolution
U
ضد انقلاب
counter-revolutions
U
ضد انقلاب
counter-revolution
U
ضد انقلاب
snow tire
U
لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
The squirrels are storing up nuts for the winter.
U
سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
half evergreen
U
دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
revolutionary guards
U
پاسداران انقلاب
agrarian revolution
U
انقلاب ارضی
solstitium
U
نقطه انقلاب
green revolution
U
انقلاب سبز
solstice
U
نقطه انقلاب
revolutionist
U
پیشوای انقلاب
palace revolution
U
انقلاب کاخی
french revolution
U
انقلاب فرانسه
keynesian revolution
U
انقلاب کینزی
industrial revolution
U
انقلاب صنعتی
agricultural revolution
U
انقلاب کشاورزی
commercial revolution
U
انقلاب بازرگانی
counterrevolution
U
قیام بر ضد انقلاب
counterrevolution
U
انقلاب متقابل
revolutionizer
U
انقلاب اور
solstitial point
U
نقطه انقلاب
summer solstice
U
انقلاب تابستانی
summer solstic
U
انقلاب تابستانی
russian revolution
U
انقلاب روسیه
revolt
U
بهم خوردگی انقلاب
palace revolution
U
انقلاب کاخ نشینان
Flemish Mannerism
U
انقلاب شمال اروپا
revolts
U
بهم خوردگی انقلاب
solstitium
U
[نقطه]
انقلاب
[ستاره شناسی]
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
counter-revolutions
U
جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolution
U
جنبش برای سرکوبی انقلاب
They must hunger in frost, that will not work in heat.
<proverb>
U
آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
sturm und drang
U
نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
loyalist
U
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists
U
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
The novel depicts life in prerevolutionary Russia.
U
این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
new marxism
U
مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
counter revolution
U
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
winters
U
قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winter
U
قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
south american revolution
U
انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
fabianism
U
نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com