Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flavored
U
چاشنی مزه دار کردن
flavors
U
چاشنی مزه دار کردن
flavour
U
چاشنی مزه دار کردن
flavours
U
چاشنی مزه دار کردن
flavor
U
چاشنی مزه دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arm
U
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
fuze
U
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
U
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
primer leak
U
نشد کردن چاشنی
primming
U
چاشنی گذاری کردن
safing
U
چاشنی برداری کردن
Other Matches
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture
U
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
luring
U
چاشنی
lure
U
چاشنی
percussion cap
U
چاشنی
percussion caps
U
چاشنی
lured
U
چاشنی
lures
U
چاشنی
sauce
U
چاشنی
flavourings
U
چاشنی
sauces
U
چاشنی
flavouring
U
چاشنی
flavorings
U
چاشنی
amorce
U
چاشنی
seasoning
U
چاشنی
flavoring
U
چاشنی
devices
U
چاشنی
device
U
چاشنی
capsules
U
چاشنی
capsule
U
چاشنی
destructor
U
چاشنی
detonating charge
U
چاشنی
primer
U
چاشنی
salmagundi
U
چاشنی
detonators
U
چاشنی
detonator
U
چاشنی
fuze
U
چاشنی
primers
U
چاشنی
safety fuze
U
چاشنی
cap
U
چاشنی
ignitor
U
چاشنی
igniter
U
چاشنی
dressings
U
چاشنی
dressing
U
چاشنی
stuffing
U
چاشنی
capped
U
چاشنی
defused
U
چاشنی کشیدن
primer pouch
U
محفظه چاشنی
garnished
U
چاشنی زدن
percussion cap
U
چاشنی ضربتی
primer seat
U
مقر چاشنی
percussion caps
U
چاشنی ضربتی
primed
U
چاشنی گذاشتن
prime
U
چاشنی گذاشتن
seasoner
U
چاشنی زننده
ketchup
U
چاشنی غذا
igniting powder
U
خرج چاشنی
spices
U
چاشنی غذا
primes
U
چاشنی گذاشتن
garnish
U
چاشنی زدن
detonating cord
U
مدار چاشنی
defusing
U
چاشنی کشیدن
defuses
U
چاشنی کشیدن
defuse
U
چاشنی کشیدن
electric primer
U
چاشنی الکتریکی
relish
U
چاشنی ذوق
garnishes
U
چاشنی زدن
cannon primer
U
چاشنی توپ
destructor
U
چاشنی انفجاری
ignition cap
U
کلاهک چاشنی
detonation cord
U
فتیله چاشنی
detonation cap
U
کلاهک چاشنی
blasting cap
U
کلاهک چاشنی
flash fuze
U
چاشنی الکتریکی
sauce
U
چاشنی زدن به
relishes
U
چاشنی ذوق
sauces
U
چاشنی زدن به
relishing
U
چاشنی ذوق
relished
U
چاشنی ذوق
spice
U
چاشنی غذا
spiced
U
چاشنی غذا
igniter train
U
مجموعه چاشنی
garniture
U
تزیین چاشنی
adapter booster
U
چاشنی خوران
spicing
U
چاشنی غذا
tutti frutti
U
چاشنی میوهدار
initiator
U
چاشنی مشتعل کننده
primer setback
U
عقب نشستن چاشنی
primer pouch
U
کیف یافانوسقه چاشنی
primer leak
U
خروج گازاز ته چاشنی
French dressing
U
چاشنی سالاد فرانسوی
activate
U
چاشنی مین را کشیدن
sauce boat
U
فرف چاشنی خوری
sauce-boats
U
فرف چاشنی خوری
igniting primer
U
چاشنی مشتعل کننده
chutney
U
یکنوع چاشنی غذا
flavor
U
چاشنی زدن به معطرکردن
precussion detonator
U
چاشنی ضربتی یا دنگی
uncharged
U
چاشنی گذاری نشده
au naturel
U
ساده و بدون چاشنی
flavored
U
چاشنی زدن به معطرکردن
flavors
U
چاشنی زدن به معطرکردن
flavour
U
چاشنی زدن به معطرکردن
adhesion agent
U
چاشنی چسب افزا
condiment
U
چاشنی ادویه زدن
seasons
U
دوران چاشنی زدن
condiments
U
چاشنی ادویه زدن
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
season
U
دوران چاشنی زدن
garnishes
U
چاشنی زدن به ارایش
cannon primer
U
چاشنی خرج توپ
garnished
U
چاشنی زدن به ارایش
garnish
U
چاشنی زدن به ارایش
melinite
U
مخصوص تهیه چاشنی
sauce-boat
U
فرف چاشنی خوری
flavours
U
چاشنی زدن به معطرکردن
salad dressings
U
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
hung striker
U
چاشنی عمل نکرده نارنجک
gamy
U
چاشنی زده افتضاح اور
initiator
U
چاشنی اولیه خرج ابتدایی
hung striker
U
ضارب چاشنی معیوب نارنجک
firing mechanism
U
چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
salad dressing
U
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
squibs
U
چاشنی خرج راکتهای دریایی
electric squib
U
نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
squib
U
چاشنی خرج راکتهای دریایی
coupling base
U
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
gamey
U
چاشنی زده افتضاح اور
mayonnaise
U
نوعی چاشنی غذا وسالاد مایونز
squib
U
یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
squibs
U
یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
to dress
[salad]
U
چاشنی زدن
[آرایش دادن ]
[سالاد]
cocks
U
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
cocking
U
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
cock
U
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
coupling base
U
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
activates
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activated
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
soy
U
سبوس یا چاشنی چینی یاژاپونی مرکب از لوبیای جوشانده وشیر وغیره
activating
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
delayed contact
U
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
dormant
U
عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
duplexes
U
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
U
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
firing circuit
U
مدار چاشنی مدار انفجار
mine casemate
U
بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
percussion
U
ضربتی چاشنی ضربتی
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com