English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tripartite pact U پیمان سه جانبه
Bilateral contract. U پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
quadrilaterals U چهار جانبه
quadrilateral U چهار جانبه
quadruple pact U میثاق چهار جانبه
tripartite pact U قرارداد سه جانبه میثاق سه جانبه
brucsels treaty organization U سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
concordat U پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
trilateral U سه جانبه
unilaterally U یک جانبه
reciprocal U دو جانبه
unilateral U یک جانبه
one way U یک جانبه
ex parte U یک جانبه
one legged U یک جانبه
bilateral U دو جانبه
tripartite U سه جانبه
partite U جانبه
mutual U دو جانبه
one-way U یک جانبه
unilateral declaration U بیانیه یک جانبه
reciprocal agreement U قرارداد دو جانبه
multilateral U چند جانبه
unilateral U یک جانبه تک سویه
unilateral agreement U توافق یک جانبه
unilateral contract U قرارداد یک جانبه
unilaterally U یک جانبه تک سویه
wall-to-wall U همه جانبه
synchronous converter U تبدیلگر دو جانبه
unilateral agreement U قرارداد یک جانبه
reciprocal agreement U توافق دو جانبه
widespread U همه جانبه
bilateral monopoly U انحصار دو جانبه
bilateral contract U قرارداد دو جانبه
triparite U سه نسخهای سه جانبه
one sided U یک جانبه مغرضانه
dual agent U عامل دو جانبه
blind transportation U ارسال یک جانبه
match U رویارویی بازیهای دو جانبه
mutilateral agreement U موافقت چند جانبه
matches U رویارویی بازیهای دو جانبه
dual agent U عامل اطلاعاتی دو جانبه
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
trust U انحصارات چند جانبه
trusts U انحصارات چند جانبه
multilateral contract U قرارداد چند جانبه
multilateral trade U تجارت چند جانبه
total war U جنگ همه جانبه
bilateral treaty U معاهده یا معاهدات دو جانبه
double agent U عامل اطلاعاتی دو جانبه
double agents U عامل اطلاعاتی دو جانبه
trusted U انحصارات چند جانبه
duopoly U انحصار دو جانبه فروش
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
oligopsony U انحصار چند جانبه خرید
imperfect oligopoly U انحصار چند جانبه ناقص
siege mentality U دشمن پنداری همه جانبه
complete oligopoly U انحصار چند جانبه کامل
collusive oligopoly U انحصار چند جانبه سازشکارانه
extensive cultivation U توسعه همه جانبه کشت وکار
bilateral infrastructure U سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
res inter alios U debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
federated U هم پیمان
federate U هم پیمان
oath U پیمان
avowing U پیمان
federating U هم پیمان
avow U پیمان
league U پیمان
confederate U هم پیمان
confederates U هم پیمان
act U پیمان
avows U پیمان
leagues U پیمان
federates U هم پیمان
oaths U پیمان
ally U هم پیمان
treaty U پیمان
allegiant U هم پیمان
compaction U پیمان
convenant U پیمان
deed of covenant U پیمان
obstriction U پیمان
lague U پیمان
treaties U پیمان
allying U هم پیمان
pact U پیمان
pacts U پیمان
agreement U پیمان
agreements U پیمان
in league U هم پیمان
compacts U پیمان
compacted U پیمان
compact U پیمان
promise U پیمان
promises U پیمان
contract U پیمان
troth U پیمان
testament U پیمان
vow U پیمان
vowed U پیمان
testaments U پیمان
vowing U پیمان
vows U پیمان
compacting U پیمان
handing U پیمان
hand U پیمان
covenant U پیمان
covenants U پیمان
acted U پیمان
allied U هم پیمان
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
abjuration U پیمان شکنی
concord U یکجوری پیمان
perjured U پیمان شکن
perfidy U پیمان شکنی
compacts U پیمان معاهده
perfidiousness U پیمان شکنی
peace pact U پیمان صلح
covenants U پیمان بستن
warsaw treaty U پیمان ورشو
abjurer or abjuror U پیمان شکن
affiance U پیمان ازدواج
conspiring U هم پیمان شدن
renewal of the convention U تجدید پیمان
reneger U پیمان شکن
contract U : پیمان بستن
contract U کنترات پیمان .
purchase notice agreements U پیمان خرید
compacting U پیمان معاهده
covenant U پیمان بستن
accord U مصالحه پیمان
compacted U پیمان معاهده
accorded U مصالحه پیمان
compact U پیمان معاهده
written contract U پیمان نامه
accords U مصالحه پیمان
warlock U پیمان شکن
conspires U هم پیمان شدن
handfast U پیمان عروسی
offensive alliance U پیمان تهاجمی
conspire U هم پیمان شدن
conspired U هم پیمان شدن
to give ones faith U پیمان دادن
faith U دین پیمان
to pawn one's word U پیمان بستن
violation U پیمان شکنی
locarno treaty U پیمان لوکارنو
faiths U دین پیمان
violaor U پیمان شکن
nonaligned U ناهم پیمان
contractor U پیمان کار
contractors U پیمان کار
perfidious U پیمان شکن
treason U پیمان شکنی
allied U کشورهای هم پیمان
dunkrik treaty U پیمان دونکرک
to fly away from an agreement U پیمان شکنی کردن
nato forces U نیروهای پیمان ناتو
to keep to one's word U درست پیمان بودن
to forswear oneself U پیمان شکنی کردن
locarno treaty U پیمان منعقدبین المان
capitulate U پیمان تسلیم بستن
capitulated U پیمان تسلیم بستن
capitulates U پیمان تسلیم بستن
treaty U قرارداد پیمان نظامی
capitulating U پیمان تسلیم بستن
to stand in with any one U با کسی هم پیمان بودن
forswore U پیمان شکنی کرد
treaties U قرارداد پیمان نظامی
to pledge one's word U قول یا پیمان دادن
allied headquarters U قرارگاه کشورهای هم پیمان
alliance U پیمان بین دول
confederacy U ایالات هم پیمان هم پیمانی
convention U پیمان نامه انجمن
contracting officer U افسر متصدی پیمان
contractor plant U کارخانه پیمان کار
conventions U پیمان نامه انجمن
forswear U پیمان شکنی یانقض
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
alliances U پیمان بین دول
pacific security pact U پیمان امنیت پاسفیک
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com