Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
divination
U
پیش گویی فال گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chiromancy
U
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet
U
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
He's a wet blanket.
U
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
to stab in the back
U
بد گویی
so to peaking
U
گویی
candor
U
رک گویی
free spokenness
U
رک گویی
pauciloquy
U
کم گویی
downrightness
U
رک گویی
as thought
U
گویی
knop
U
گویی
candour
U
رک گویی
plain speaking
U
رک گویی
outdpokenness
U
رک گویی
hypophrasia
U
کم گویی
hypologia
U
کم گویی
ingenuousness
U
رک گویی
soliloquies
U
تک گویی
soliloquy
U
تک گویی
one would say
U
گویی
scandals
U
بد گویی
scandal
U
بد گویی
laconic speech
U
کم گویی
his severity relaxed
U
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
to speak ill of
U
بد گویی کردن از
polylogia
U
پریشان گویی
jests
U
بذله گویی
premonitions
U
شوم گویی
polyphrasia
U
پریشان گویی
contradictions
U
خلاف گویی
lallation
U
کودکانه گویی
poeticism
U
شعر گویی
premonition
U
شوم گویی
restatement
U
باز گویی
unreserve
U
بی پرده گویی
jest
U
بذله گویی
wits
U
بذله گویی
knocked
U
بد گویی کردن از
contradiction
U
خلاف گویی
wit
U
بذله گویی
verbosity
U
اطناب گویی
iterance
U
باز گویی
knock
U
بد گویی کردن از
knocks
U
بد گویی کردن از
open heartedness
U
رک گویی صداقت
labyrinthine speech
U
پریشان گویی
tympany
U
گزافه گویی
door-knob
U
دستگیره گویی
restatements
U
باز گویی
metonymy
U
به تقریب گویی
tachyphemia
U
شتابان گویی
word salad
U
اشفته گویی
rant
U
بیهوده گویی
ranted
U
بیهوده گویی
bullshit
U
گزافه گویی
repetition
U
باز گویی
repetitions
U
باز گویی
ranting
U
بیهوده گویی
rants
U
بیهوده گویی
tachylalia
U
شتابان گویی
agitolalia
U
شتابان گویی
cluttering
U
بریده گویی
missatement
U
خلاف گویی
witticisms
U
بذله گویی
witticism
U
بذله گویی
wittiness
U
لطیفه گویی
wittiness
U
بذله گویی
verbalization
U
دراز گویی
vituperation
U
ناسزا گویی
logorrhea
U
پراکنده گویی
waggery
U
بذله گویی
piffle
U
مهمل گویی
knob
U
دستگیره گویی
knobs
U
دستگیره گویی
reticence
U
سکوت کم گویی
ironies
U
وارونه گویی
irony
U
وارونه گویی
jocose
U
بذله گویی
jocosely
U
بذله گویی
exaggeration
U
گزافه گویی
ellipsis
U
بریده گویی
invective
U
ناسزا گویی
ambage
U
ابهام گویی
leasing
U
دروغ گویی
gratulation
U
تبریک گویی
self contradiction
U
تناقض گویی
pseudology
U
دروغ گویی
scandalum magnatum
U
بد گویی از بزرگان
prate
U
یاوه گویی
ranten
U
بیهوده گویی
stilted speech
U
مطنطن گویی
incoherence
U
گسسته گویی
rodomontade
U
گزاف گویی
facetiousness
U
بذله گویی
divination
U
غیب گویی
divagation
U
پریشان گویی
soliloquize
U
تک گویی کردن
so to speak
U
چنانکه گویی
gossiping
U
اراجیف بد گویی
gossiped
U
اراجیف بد گویی
free spokenness
U
ساده گویی
gossips
U
اراجیف بد گویی
gossip
U
اراجیف بد گویی
overstatement
U
گزافه گویی
overstatements
U
گزافه گویی
extemporization
U
بالبداهه گویی
revilement
U
ناسزا گویی
echolalia
U
پژواک گویی
somniloquy or quence
U
سخن گویی
disclosures
U
بی پرده گویی
disclosure
U
بی پرده گویی
idioglossia
U
نامفهوم گویی
rhodomontade
U
گزاف گویی
idiolalia
U
مهمل گویی
improvisation
U
بدیهه گویی
reticency
U
سکوت کم گویی
tautologize
U
مکرر گویی
to fling d.
U
بد گویی کردن
echophrasia
U
پژواک گویی
digamy
U
دو زن گیری دو شوهر گیری
fribble
U
یاوه گویی کردن
doted
U
پرت گویی کردن
chicanery
U
ضد ونقیض گویی مغالطه
Is that so ? You dont say.
U
نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
overstating
U
گزافه گویی کردن
overstates
U
گزافه گویی کردن
overstated
U
گزافه گویی کردن
nattered
U
یاوه گویی کردن
forebode
U
پیش گویی کردن
nattering
U
یاوه گویی کردن
bullshit
U
چرند گویی کردن
chicaneries
U
ضد ونقیض گویی مغالطه
recriminative
U
پس دهنده بد گویی یا تهمت
natters
U
یاوه گویی کردن
divining rod
U
چوب غیب گویی
natter
U
یاوه گویی کردن
Do you mean it ? Really ? Honestly ?
U
جان من ؟( جدی می گویی )
witticisms
U
شوخی لطیفه گویی
witticism
U
شوخی لطیفه گویی
overstate
U
گزافه گویی کردن
exaggerating
U
گزافه گویی کردن
corespondent
U
مسئول جواب گویی
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
pleasantries
U
بذله گویی شوخی
pleasantry
U
بذله گویی شوخی
divining
U
غیب گویی کردن
divines
U
غیب گویی کردن
toucher
U
گویی که باجک برخوردکند
divined
U
غیب گویی کردن
divine
U
غیب گویی کردن
hyperbolize
U
گزافه گویی کردن
delirium
U
پرت گویی دیوانگی
tergiversation
U
بی ثباتی تناقض گویی
bounces
U
جست گزاف گویی
bounced
U
جست گزاف گویی
quirk
U
مزاجی تناقض گویی
quirks
U
مزاجی تناقض گویی
obsequiousness
U
تملق مزاج گویی
recriminatory
U
پس دهنده بد گویی یاتهمت
hyperbole
U
غلو گزاف گویی
dotes
U
پرت گویی کردن
bounce
U
جست گزاف گویی
dote
U
پرت گویی کردن
gutter ball
U
گویی که به شیار میافتد
veridical
U
از روی حقیقت گویی
deliriousness
U
هذیان گویی
[روانشناسی]
deliriousness
U
پرت گویی
[روانشناسی]
exaggerate
U
گزافه گویی کردن
exaggerates
U
گزافه گویی کردن
extravaganza
U
فانتزی گزاف گویی
extravaganzas
U
فانتزی گزاف گویی
grandiloquence
U
گزاف گویی مبالغه
logorrhea
U
پرحرفی وبیهوده گویی
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
longbows
U
اغراق گویی کمان دستی
bounces
U
پریدن گزاف گویی کردن
bounced
U
پریدن گزاف گویی کردن
mythomania
U
جنون دروغ یا اغراق گویی
monological
U
وابسته بشیوه تنهاسخن گویی
bombast
U
جنس پنبهای گزافه گویی
mealy mouthed
U
دریغ دارنده ازراست گویی
my ears burn
U
گویی کسی از من سخن می گوید
rodomontade
U
گزافه گویی کردن فریاد
mealy-mouthed
U
دریغ دارنده ازراست گویی
self contradiction
U
معارضه بانفس تناقض گویی
bounce
U
پریدن گزاف گویی کردن
longbow
U
اغراق گویی کمان دستی
You took the words out of my mouth.
U
جانا سخن از زبان ما می گویی
he coins money
U
گویی پول سکه میزند
he made a show of goung
U
چنان وانمودکردکه گویی میرود
geomancy
U
غیب گویی ازروی خاک
flim flam
U
هرزه درایی گزاف گویی
magniloquence
U
قلمبه نویسی گزاف گویی
welcoming drink
U
نوشیدنی خوش آمد گویی
ingenuously
U
ازروی سادگی بارک گویی
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour
U
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
humoristic
U
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
improvisatory
U
وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com